خالد بیا و عزم سفر زین از خالد نقشبندی قطعه 24
1. خالد بیا و عزم سفر زین مقام کن
بر روضه رضا به دل و جان سلام کن
1. خالد بیا و عزم سفر زین مقام کن
بر روضه رضا به دل و جان سلام کن
1. داد از این گردون دون، فریاد ازین
نیست جز مردان حق را در کمین
1. خون شد دلم، نسیم صبا غمگسار شد
بر دشت شهرزور، دمی رهگذار شو
1. بحمدالله که از اقبال و بخت خسرو ثانی
در درج مروت، اختر برج جهانبانی
1. زهی شهنشه عالی و ظل یزدانی
قرین دولت و شوکت، خلیل رحمانی
1. ای مه برج شرف سروری
وی در درج صدف دلبری
1. از وحی سخن نیست، دگر کیست که چون تو
در فتح معارف زده بر لوح قلم را
1. عبدالرحمن، شیرمردان، شاه گردون، جاودان
با عموم شهرتش، مهر است مانند سها
1. بود پیش از کار حارث، نام دیو بد سرشت
پس به هر گردون ورا نام دگر شد سرنوشت
1. فرید دهر ملا صالح راد
که تا بد داد علم و فضل می داد
1. یا خیالت را بگو تا رو بگرداند ز من
چون به بستر آرزوی خواب باشد بی توام
1. چار جنت بود در این دنیا
همه زیبا و شهره ایام