مرا اگر تو ندانی عطاردم از خاقانی شروانی قطعه 96
1. مرا اگر تو ندانی عطاردم داند
که من کیم ز سر کلک من چه کار آید
...
1. مرا اگر تو ندانی عطاردم داند
که من کیم ز سر کلک من چه کار آید
...
1. میر کشور گشای رکن الدین
که درش دیو را شهاب کند
...
1. مرد باید که چون هنر ورزد
بحر باشد که امتحان ارزد
...
1. از زمانه منال خاقانی
گرچه در غربتت منال نماند
...
1. رای اقضی القضاة اگر خواهد
زله پیش از نکاح بفرستد
...
1. اقضیالقضاة عمر عبد العزیز راست
جاهی کز آن ملائکه حرز حریز کرد
...
1. من که خاقانیم حساب جهان
جو به جو کردهام به دست خرد
...
1. بهشت صدرا تا دولت تو در دربست
بر آستان تو درهای آسمان بگشاد
...
1. مادرم کرد وقت نزع، دعا
که تو را بانگ و نام سرمد باد
...
1. چون زمان، عهد سنائی درنوشت
آسمان چون من سخن گستر بزاد
...
1. نیک بد رائی با خلق جهان
که بدی نیک سوی جانت رساد
...
1. از افق ملکت ار ستاره فرو شد
طلعت شمس ابد سوار بماناد
...