خاقانیا قبول و رد از از خاقانی شروانی قطعه 72
1. خاقانیا قبول و رد از کردگار دان
زو ترس و بس که ترس تو پا زهر زهر اوست
...
1. خاقانیا قبول و رد از کردگار دان
زو ترس و بس که ترس تو پا زهر زهر اوست
...
1. خاقانیا چو آب رخت رفت در سال
مستان نوال کس که وبال آشنای اوست
...
1. سلام من که رساند به پهلوان جهان
جز آفتاب که چون من درم خریدهٔ اوست
...
1. نظیر سعد اکبر میرگشتاسب
که جای سعد اصغر زخمهٔ اوست
...
1. شاها معظما ملک الشرق خسروا
تو حیدری و حرز کیان ذوالفقار توست
...
1. نه معن زائده دانم نه حاتم طائی
نه آنکه از پی هجران میهمان بگریست
...
1. خطی مجهول دیدم در مدینه
بدانستم که آن خط آشنا نیست
...
1. خاقانیا به دولت ایام دل منه
کایام هفتهای است خود آن هفته نیز نیست
...
1. خاقانی از حدیث زمانه زبان ببست
کز هرچه هست به ز زبان کوتهیش نیست
...
1. ده دهی باشد زر سخنم گرچه مرا
چون نجیبان دگر جامه به زر معلم نیست
...
1. ای همه نیستها به صنع تو هست
هستها با کمال ذات تو نیست
...
1. مهتر قالیان و نور مرند
میلشان جز به سربلندی نیست
...