ترسا صنمی کز پی هر از خاقانی شروانی رباعی 324
1. ترسا صنمی کز پی هر غمخواری
بر هر در دیری زده دارد داری
1. ترسا صنمی کز پی هر غمخواری
بر هر در دیری زده دارد داری
1. عمرم همه ناکام شد از بیکاری
کارم همه ناساز شد از بییاری
1. تا کی به هوس چون سگ تازی تازی
روباه صفت به حیله سازی سازی
1. آن سنگدلی و سیم دندان که بدی
ز آن خوشتری ای شوخ زبان دان که بدی
1. خاقانی را طعنه زنی هرگاهی
کو طلبد به نجوید راهی
1. گر یک دو نفس بدزدم اندر ماهی
تا داد دلی بخواهم از دلخواهی
1. از بلبل گل پرست خوش سازتری
کبکی و ز دراج خوش آوازتری
1. من بودم و آن نگار روحانی روی
افکنده در آن دو زلف چوگانی گوی
1. از گردون بر نتابم این بیآبی
خون شد دل و اشک آتشی سیمابی
1. از عشق صلیب موی رومی رویی
ابخاز نشین گشتم و گرجی کویی
1. خاقانی اگر شیوهٔ عشق آغازی
یارانت خسند با خسان چون سازی
1. تیمار جهان غصه خوری ارزد؟ نی
دیدار بتان نوحهگری ارزد؟ نی