چون بر تو نباشد از کمالالدین اسماعیل رباعی 841
1. چون بر تو نباشد اعتماد سخنی
افتد به بدی نام تو در هر دهنی
...
1. چون بر تو نباشد اعتماد سخنی
افتد به بدی نام تو در هر دهنی
...
1. هم بر سر آن نیی که ما را بینی
وان حال که دیده یی یکی وا بینی
...
1. تیری، که چو در خود کشمت دور شوی
ماهی، که شوی غریب هرمه بنوی
...
1. بر خاک در تو دوش ای سلسله موی
با بی خوابی کرده بدم روی بروی
...
1. آمد گل و بلبلی ز دنبالۀ اوی
می نالد و سودکی کند ناله اوی؟
...
1. خوش باش که تا نه بس ازینجا بروی
امروز خوشک نشین که فردا بروی
...
1. هر دم ز برم رخت نوردی بروی
در نامده زود بازگردی بروی
...
1. شخصی دارم دلی خراب اندر وی
جانی دارم هزار تاب اندر وی
...
1. دی گفت مرا حدیث من کمتر گوی
ور می گویی بیا بگوشم در گوی
...
1. با آنکه بکس دست بپیمان ندهی
زنجیر کنی از زور بر دست نهی
...
1. دل در سر زلف تونه زان بست رهی
کورا دو هزار بند بر بند نهی
...
1. دستی که بر او همی می ناب نهی
دل میدهدت که خیره در تاب نهی
...