بجز از غصّه های از کمالالدین اسماعیل غزل 132
1. بجز از غصّه های مشکل من
چیست از روزگار حاصل من؟
1. بجز از غصّه های مشکل من
چیست از روزگار حاصل من؟
1. کجایی ای بدو لب آب زندگانی من ؟
کجایی ای غم تو اصل شادمانی من؟
1. ای رنگ عارض تو، آتش در آب بسته
وی چین طرّة تو ، از مشک ناب بسته
1. دلی دارم ز جان دل برگرفته
پس از پیشم پی دلبر گرفته
1. ای غمزۀ تیز تو جگر خواره
وی لعل تو طیرۀ شکر پاره
1. بدان و آکه باش ای دل ستمکاره
وگر چه گفته امت این حدیث صد باره
1. مرا دلیست هوس خانۀ غم آبادی
که گر بدور فتادی مرا به افتادی
1. ای باد صبا خبر چه داری؟
از زلف بتم اثر چه داری؟
1. رویی، چگونه رویی؟ رویی چو آفتاب
زلفی، چگونه زلفی؟ هر حلقه یی و تابی
1. لب و دندان یار من نگرید
خوشی روزگار من نگرید
1. من از وجود برنجم مرا چه غم بودی
اگر وجود پریشان من عدم بودی؟
1. نخستم دل بدام اندر کشیدی
پس انگاهم قلم بر سر کشیدی