هر چند که مرد قول و فعلش تبه است از کلیم رباعی 1
1. هر چند که مرد قول و فعلش تبه است
برداشتن پرده ز کارش گنه است
...
1. هر چند که مرد قول و فعلش تبه است
برداشتن پرده ز کارش گنه است
...
1. از راز دو کون گر کس آگاه افتد
چون جاده سر براه هر راه افتد
...
1. شیرینم و مغز سخنانم تلخ است
عیش همه عالم از زبان تلخ است
...
1. خوبان که همی رمند ز افسون فلک
رامند به بی تعینان بیشترک
...
1. هنگام بهار سیر گلشن نکنیم
تا بلبل را بخویش دشمن نکنیم
...
1. پر داغ دل از جور جهانیست مرا
از هر که نشان دهی نشانیست مرا
...
1. برگشتن عمر را نمود آمدنت
بسیار بکام شوق بود آمدنت
...
1. جا کرده اگر شاخ گلی در دل من
تنگ آمده است از دل بیحاصل من
...
1. با عقده غم خوشم که کام دلم اوست
اینجاست که هر چه حل شود مشکلم اوست
...
1. تا تکلیف تو جا مهیا نکند
در انجمن تو بوالهوس جا نکند
...
1. با گردش دهر و خلق پرشور و شرش
کاری که نداری چه غمست از حذرش
...
1. گویند ز رخ طره پیچان برداشت
از شاخ گل آشیان مرغان برداشت
...