1 مرغ روح خواجه آزادگان چون شد آزاد از قفس مسرور باد
2 تربتش ز انوار رحمت تا بحشر همچو چشم مهر و مه پرنور باد
3 نیکنامی همچو او عالم نداشت نام نیکش تا ابد مذکور باد
4 سعی های پنجه اش در راه دین یک بیک نزد خدا مشکور باد
1 طالب ز هوای پرستی هند برگشت سوی مطالب آمد
2 تاریخ توجه عراقش (توفیق رفیق طالب) آمد
1 ازین دلگشا جشن وافر سرور همه عید شد سربسر ماه و سال
2 زمان را گرفت امتداد فرح چو رشته که پنهان شود در لئال
3 می شادمانی و بزم و طرب فراوان تر از آب در برشکال
4 نفس کار صیقل بر آئینه کرد زبس سینه ها گشت پاک از ملال
1 یکی نیر از برج شاهی دمیده که نورش گرفته ز مه تا بماهی
2 ز شاه جهان باد شه تا بآدم پدر بر پدر صاحب تاج شاهی
3 زشاهان کسی این نسب را ندارد بخوانم نسب نامه هر که خواهی
4 حسب در خور این نسب گشته تعیین برایش ز دیوان فیض الهی
1 زبده اهل هنر ای آنکه با صد دیده، چرخ روز و شب حیران بود از دانش و فرهنگ تو
2 اینکه یاران می کنند از آمدن پهلو تهی نیست مقصودی بغیر از حفظ نام و ننگ تو
3 شاعران پرده در را میهمانی خوب نیست پرده برمی افکنند از ساز بی آهنگ تو
4 هر که یک ره ساز ناساز ترا بشنید گفت عود اگر در آتش افتد به که اندر چنگ تو
1 پادشاه زمانه شاه جهان شد بعهدش شکفته گلشن عیش
2 نذر صاحبقران ثانی کرد دهر کشت مراد خرمن عیش
3 پای در راه بندگیش نهد هر که خواهد بدست دامن عیش
4 هر کجا بود دست کوتاهی شد بدورانش طوق گردن عیش
1 شاه جهان ثانی صاحبقران که چرخ از خاک درگهش بجهان آبروی داد
2 آمد بسیر گلشن لاهور چون بهار گلهای خاطر همه را رنگ و بوی داد
3 ابر کفش که نایب دریای رحمتست پنجاب را زمرحمت آبی بجوی داد
4 بر دیده های منتظران کرد موکبش بنشست و قیمت مژه ها موبموی داد
1 ملک آن پادشاه ملک معنی که نامش سکه نقد سخن بود
2 چنان آفاق گیر از اهل معنی که حد ملکش از قم تا دکن بود
3 زدی از سوز دل در خانه آتش دوات و کلک او شمع و لگن بود
4 بصورت گر بکلکش آرمیدی بمعنی ساکن بیت الحزن بود
1 ایدل از گلشن امید گل عیش بچین روزگار طرب و عشرت جاوید آمد
2 بیش از آن روز که نوروز چمن عید کند بمشام همه بوی گل امید آمد
3 جشن و مأوای سلاطین جهان، شاه شجاع عالم افروزتر از کوکبه عید آمد
4 بسرا پرده ماه فلک پادشهی از پی ساز طرب موکب ناهید آمد
1 حدیث شکوه گردون بلند خواهم کرد مگر بدرگه خان جهان رسد فریاد
2 پناه اهل هنر شهنواز خان، که کند ز رای روشن او آفتاب استمداد
3 جهان بذات عدیم المثال او نازان بدان مثابه که اهل هنر باستعداد
4 کشد شمار عطاهای بیحدش هر دم ز صفر، حلقه بگوش مراتب اعداد