آثار کلیم

صفحه 1 از 6
6 اثر از قطعات در دیوان اشعار کلیم در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار کلیم شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
خانه / آثار کلیم / دیوان اشعار کلیم / قطعات در دیوان اشعار

قطعات در دیوان اشعار کلیم

1 خدایگانا اسبی که داده ای به کلیم ز ناتوانی هرگز نرفته رو به نسیم

2 همیشه از عرق خویش کشتی است در آب شده به یک جا از لنگر رکاب مقیم

3 برای رفتن هر گام خوش کند ساعت زرگ کشیده بر اندام جدول تقویم

4 ز بسکه کاهل طبعش ز راه ترسیده رمد ز جاده همچون ز مار شخص دهیم

1 بدستم آمده انگشتری که گردیده ز درد رشکش عیش دهان خوبان تنگ

2 ز بس که انگشت از ذوق آن به خود بالید برون نیاید از دست من به صد نیرنگ

3 به دست کار حنا می‌کند ز رنگ نگین ببین ز پرتو یاقوت پنجه گلرنگ

4 به دست هرکه چراغی ازین نگین دادند دگر به راه طلب پا نمی‌زند بر سنگ

1 چه شد که بی سببی پا کشیدی از همه جا لوند مشرب و آنگاه خویشتن داری

2 زر شراب بدستت فتاده است مگر که رفته رفته ز مستی عزیز دیداری

3 ز دستگیری اهل هنر عجب دارم ز روزگار نمی آید اینقدر یاری

4 مگر که در گرو باده کرده ای دستار کنون ز برهنگی سر برون نمی آری

1 زبده اهل هنر ای آنکه با صد دیده، چرخ روز و شب حیران بود از دانش و فرهنگ تو

2 اینکه یاران می کنند از آمدن پهلو تهی نیست مقصودی بغیر از حفظ نام و ننگ تو

3 شاعران پرده در را میهمانی خوب نیست پرده برمی افکنند از ساز بی آهنگ تو

4 هر که یک ره ساز ناساز ترا بشنید گفت عود اگر در آتش افتد به که اندر چنگ تو

1 روزگاری شد که با تب لرز هم پیراهنم قسمت من گشته این از سرد و گرم روزگار

2 وقت رفتن می سپارد خود بمن تب لرز خویش داد امانت داری درد تو ما را اعتبار

3 شب که شد از اضطراب پیکر بیطاقتم تار در پیراهنم چون نبض گردد بیقرار

4 باز گرمی نامزد کرد از پی همخانگی دید گردون چون ندارم مونس شبهای تار

1 بلند قد را سرگشتگان وادی غم مفرحی پی دفع ملال می خواهند

2 چو باده بیتو حرامست، از آن نمی طلبند حرام عیشان کیف حلال می خواهند

1 سپهر منزلتا، صاحبا، فلک ز شهاب برای دشمن تو تیر در کمان دارد

2 زبان بریده چو سوفار باد، آنکه زبان نه از برای ثنای تو در دهان دارد

3 طناب گردن بادا همیشه همچو کمان ز آستان تو هر کس که سرگران دارد

4 عجب نباشد اگر پر بر آرد از شادی کمان چو تیر که با دست تو قران دارد

1 ای خداوندی که باشد نسبت انعام تو راست با حرص و طمع چون نسبت دست و دهان

2 دست جودت از جهان، رسم قناعت برفکند می کند اکنون هما پهلو تهی از استخوان

3 نقطه شک بر سر دریا نهد ابر از حباب بحر دستت را اگر روزی سپند در فشان

4 همتت می خواست یک را از عدد بیرون کند گشت آخر وحدت واجب شفاعتخواه آن

1 فلک قد را نمی پرسی که گردون چرا آزرد ما را بی محابا

2 چرا زد راه بیمار غمی را که می آید بدرگاه مسیحا

3 حدیث طرفه ای دارم که باشد برای بیدماغان به ز صهبا

4 بعزم سیر بیجابور گشتیم رهی با اختری خوش دشت پیما

1 حدیث شکوه گردون بلند خواهم کرد مگر بدرگه خان جهان رسد فریاد

2 پناه اهل هنر شهنواز خان، که کند ز رای روشن او آفتاب استمداد

3 جهان بذات عدیم المثال او نازان بدان مثابه که اهل هنر باستعداد

4 کشد شمار عطاهای بیحدش هر دم ز صفر، حلقه بگوش مراتب اعداد

آثار کلیم

6 اثر از قطعات در دیوان اشعار کلیم در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار کلیم شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی