آثار کلیم

صفحه 1 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار کلیم در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار کلیم شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
خانه / آثار کلیم / دیوان اشعار کلیم / غزلیات در دیوان اشعار

غزلیات در دیوان اشعار کلیم

1 عزت دیگر بود در دامن صحرا مرا می گذارد هر کجا خاریست سردرپا مرا

2 گر بمن خاشاک این دریا زند زخم پلنگ از کسی چیزی بدل نبود حساب آسا مرا

3 طره ات زین بیشتر بایست با من واشود تیره روزم دوست می دارد دل شبها مرا

4 گاه بادم می رباید، گاه آبم می برد هر کجا شوریده ای دیدم برد از جا مرا

1 کسیکه مانده به بند لباس زندانیست پریدن از قفس نام و ننگ عریانیست

2 به پختگی جنون کی بمن رسد مجنون همین بسست که من شهری او بیابانیست

3 زچشم گریان، بیقدر شد متاع جنون بهر دیار که بارندگیست ارزانیست

4 بهار آمده یارب چه رهن باده کنم مرا که جامه عیدی قبای عریانیست

1 بدل کردم به مستی عاقبت زهد ریایی را رسانیدم به آب از یمن می بنیاد تقوی را

2 ز سینه این دل بی‌معرفت را می‌کنم بیرون چرا بیهوده گیرم در بغل مینای خالی را

3 تعلق نیست با جان گر نیفشانده به پای او من بیدل نمی‌فهمم تکلف‌های رسمی را

4 گذشتن از جهان ناید به پای همت هرکس نباشد هیچ معجز بهتر از تجرید عیسی را

1 صبح شکفتگی ز شفق کم بهاترست خو کن بگریه، خنده ز گل بیوفاترست

2 رسم رهش ز همت اهل جهان مخواه طفلند و دستشان بدهن آشناترست

3 ما اجر از عبادت ناکرده می بریم هر طاعتی که فوت شود بیریاترست

4 در باغ دهر از خنکی های روزگار هر جا سموم بیش وزد خوش هواترست

1 یکرنگم و در کوی دو رنگیم وطن نیست سیلم که مدارا بکسی شیوه من نیست

2 افتادن دیوار کهن، نوشدن اوست جز مرگ کسی در پی آبادی من نیست

3 خوبان نپسندند حق صحبت دیرین نظاره فریبست مطاعی که کهن نیست

4 جام تهی و برگ خزان دیده نماید روزیکه ز رخسار تو آئینه چمن نیست

1 دل که چون نرگس مستت بشراب افتادست دفتر معرفت ماست در آب افتادست

2 ما زآغاز و زانجام جهان بیخبریم اول و آخر این کهنه کتاب افتادست

3 غمزه ات کار دلم ساخت بیک چشم زدن دامنی تا زدی آتش بکباب افتادست

4 شکر چشم تو کند محتسب شهر کزو هر کجا میکده ای هست خراب افتادست

1 چشمت بفسون بسته غزالان ختن را آموخته طوطی ز نگاه تو سخن را

2 پیداست که احوال شهیدانش چه باشد جائیکه بشمشیر ببرند کفن را

3 معلوم شد از گریه ابرم که درین باغ جز باده بکف نیست هوادار چمن را

4 آب دم تیغت چو بخاطر گذرانم خمیازه کند باز لب زخم کهن را

1 آن سرو روان تا بگلستان گذری داشت پروانه صفت گل هوس بال و پری داشت

2 دل از خم زلف تو برون رفت و نگفتی کاین حلقه ماتمزدگان نوحه گری داشت

3 گامی بغلط هم سوی مقصود نرفتیم گوئی ره آواره گیم راهبری داشت

4 پیوسته چو آئینه طفیلی نگاهم او سوی من افکند و نظر با دگری داشت

1 مرا ز زلف تو غیر از شکست و محنت نیست بنای خانه زنجیر بهر راحت نیست

2 برهنه پای نخواهیم ماند، آبله هست در آن دیار که کفشی بپای همت نیست

3 چنین که قافله آه می رود بشتاب بکشور اثرش فرصت اقامت نیست

4 صفا در آخر بزم شراب اگر نبود عجب مدار که ته شیشه بیکدورت نیست

1 پیچیده تر ز طره او دود آه ماست برگشته تر از آن مژه بخت سیاه ماست

2 در راه او بخون خود از بسکه تشنه ایم هرکس که چاه می کند او خضر راه ماست

3 ما را چو کاه تکیه بدیوار خلق نیست خاکیم و بردباری پشت و پناه ماست

4 یک کس بسوی مقصد خود ره نمی برد دنیا زبسکه تیره ز بخت سیاه ماست

آثار کلیم

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار کلیم در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار کلیم شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی