آثار کلیم

صفحه 1 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار کلیم در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار کلیم شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
خانه / آثار کلیم / دیوان اشعار کلیم / غزلیات در دیوان اشعار

غزلیات در دیوان اشعار کلیم

1 فصل گل روی تو جوان ساخت جهان را حسن تو ازین باغ برون کرد خزان را

2 بر طاقت ما کار چنین تنگ مگیرید ای خوش‌کمران تنگ مبندید میان را

3 بر سبزه نوخیز خطت می‌نگرد زلف زآنسان که به حسرت نگرد پیر جوان را

4 مژگان تو خنجر به رخ ماه کشیده ابروت زده بر سر خورشید کمان را

1 بدل کردم به مستی عاقبت زهد ریایی را رسانیدم به آب از یمن می بنیاد تقوی را

2 ز سینه این دل بی‌معرفت را می‌کنم بیرون چرا بیهوده گیرم در بغل مینای خالی را

3 تعلق نیست با جان گر نیفشانده به پای او من بیدل نمی‌فهمم تکلف‌های رسمی را

4 گذشتن از جهان ناید به پای همت هرکس نباشد هیچ معجز بهتر از تجرید عیسی را

1 درین چمن چو گلی نشنود فغان مرا کجاست برق که بردارد آشیان مرا

2 حدیث زلف تو از دل بلب چو می آید بسان خامه سیه می کند زبان مرا

3 زبسکه مانده ز پروازم اندرین گلشن ز نقش پا نشناسند آشیان مرا

4 بزندگی ننشستی بپهلویم هرگز مگر خدنگ تو بنوازد استخوان مرا

1 بسکه ز دیده ریختم خون دل خراب را گریه گرفت در حنا پنجه آفتاب را

2 تاب نظر ندارم و ضبط نگه نمی کنم بیشترست حرص می زند تنگ شراب را

3 بسکه زتیره روز من دهر گرفته تیرگی شب پره تنگ در بغل می کند آفتاب را

4 سوخته کشت آرزو بسکه زبرق هجر او سایه گر افکند بر او خشک کند سحاب را

1 ضعف طالع برده از من قوت تدبیر را برنتابد از خرابی خانه‌ام تعمیر را

2 گر چنین شاداب از خون شهیدان می‌شود آب پیکان سبز خواهد کرد چو تیر را

3 کی دگر از خانه چشمم قدم بیرون نهی زآستانت بردم آنجا خاک دامن گیر را

4 ما ز قید او نمی‌خواهیم پا بیرون نهیم ورنه در بازست دایم خانه زنجیر را

1 گرم خون کردم به مژگان آه آتشناک را شسته‌ام از آتش خود کینهٔ خاشاک را

2 حرز مینا هست از بدگردیِ گردون چه باک در بغل داریم سنگ شیشهٔ افلاک را

3 آسمان کودن‌پرست و ما همه فطرت‌بلند چون توان خس‌پوش کردن شعلهٔ ادراک را

4 تا رواج شانه را آیینه در زلف تو دید می‌کند در رنگ پنهان سینهٔ بی‌چاک را

1 لب فرو بستم زیان دارد زبان‌دانی مرا چشم پوشیدم نمی‌زیبد عریانی مرا

2 شانه و زلف تو بادی می‌دهد از جان من بی‌تو زینسان در میان دارد پریشانی مرا

3 نکته‌سنجی چیست عیب کس نفهمیدن بود می‌کند فهمیدگی تعلیم نادانی مرا

4 یک دو گامی از سر کویش سفر خواهم گزید بازپس گر ناورد اشک پشیمانی مرا

1 در آتش ارفکنم تخم مهربانی را دهم بتربیتش آب زندگانی را

2 بدوستی که گرم دسترس بجان باشد بمزد، کینه دهم دشمنان جانی را

3 حنای عیش جهان چون، شفق نمی ماند دلا زدست مده اشگ ارغوانی را

4 تعلقم بحیاتست وقت پیری بیش که مفت باخته ام موسم جوانی را

1 بگذاشتم به هم بد و نیک زمانه را آزاده‌ام، نه دام شناسم، نه دانه را

2 سرمای سردمهری گل بود در چمن آتش زدیم خار و خس آشیانه را

3 کنج قفس به ایمنی او بهشت نیست بی‌دام دیده‌ایم ازین گوشه دانه را

4 از حلقه‌های زلف تو داغم که می‌دهند انگشتر سلیمان انگشت شانه را

1 تا یافتم رسایی دست کشیده را آورده ام بچنگ مراد رمیده را

2 عریان تنی خوشست ولی ذوق دیگرست جیب دریده دامن در خون کشیده را

3 کاری اگر ز صورت بیمعنی آمدی می بود دلبری خم زلف بریده را

4 خاری اگر بپای طلب ناخلیده ماند از سر مگیر راه بپایان رسیده را

آثار کلیم

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار کلیم در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار کلیم شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی