به از کدورت زهد ریاست باده صاف از جامی غزل 287
1. به از کدورت زهد ریاست باده صاف
بیار باده که بالای طاعت است انصاف
...
1. به از کدورت زهد ریاست باده صاف
بیار باده که بالای طاعت است انصاف
...
1. زهی دهان تو کام شکرلبان شگرف
شکار چشم تو حوران «قاصرات الطرف »
...
1. میل شکل ابرویت دارم درین فیروزه طاق
با قد خم گشته طاقم زیر این نیلی رواق
...
1. چون جمال خود هم اندر خود تماشا کرد عشق
رفت و نام عاشق و معشوق پیدا کرد عشق
...
1. بیا ای آرزوی جان عاشق
دوای درد بی درمان عاشق
...
1. هر خزان آیدم از رنگ رزان بوی فراق
زرد شد رویم ازین غم که سیه روی فراق
...
1. ای در سماع عشق تو تسبیح خوان ملک
در رقص بر ترانه تسبیح شان فلک
...
1. در نعت بقا نیست کسی با تو مشارک
وجه تو بود باقی و باقی همه هالک
...
1. مراست از تب عشق تو جان آتشناک
حبیبی انت طبیبی ولا طبیب سواک
...
1. بیا ای ز سر تا قدم جان پاک
ز هر تن خطاب تو روحی فداک
...
1. ای خط و لب تو را به هم نزدیک
خضر و آب بقا به هم نزدیک
...