آثار جامی

صفحه 23 از 30
30 اثر از خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار

خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی

1 شراب لعل بده ساقیا که یک دو سه دم رهم ز شغل سیه کاری دوات و قلم

2 به دل که چون ورق نانوشته پاکیزه ست چرا کشم ز خیال دروغ و راست رقم

3 دلم ز رنگ دورنگی گرفته چند کنم سواد شعر قرین با بیاض شعر به هم

4 به وصف روی غزالان غزلسرایی چند به فکر قافیه پشتی چو زلف ایشان خم

1 دور از توام افتاده بر بستر درد و غم یک پای درین عالم یک پای درآن عالم

2 راه دل و دینم زد آن عارض گندمگون نبود بجز این معنی میراث من از آدم

3 خوی کرده رخت بارد از قرص قمر پروین خندان دهنت دارد در غنچه تر شبنم

4 تا مهر کند دل را از هر چه نه مهر تو یاقوت لبت از خط کرده ست سیه خاتم

1 ای تنت سیم و بر و ساعد و بازو همه سیم چون زر از مفلسی از سیم توام دل به دو نیم

2 دزدی از من تن خود چون گذرم پهلویت من چنین مفلس و از من تو همی دزدی سیم

3 هست بی ساعد سیمین توام بیم هلاک دست ده تا که برون آیم ازین ورطه بیم

4 با سگ کوی توام هست قدیمی عهدی حاش لله که فراموش کنم عهد قدیم

1 گاهی که کشی تیغ نهم گردن تسلیم هر بی سر و پا را نکشی زین بودم بیم

2 بر اهل دل آموختن حرف غمت را شد سینه ناخن زده ام تخته تعلیم

3 مستخرج احکام شهیدان فراقت از خون دل و دیده کشد جدول تقویم

4 هر جا که درافتد سخن سدره و طوبی ذکر قد رعنای تو اولی ست به تقدیم

1 بیا کز روی ساقی وقت گل برقع براندازیم ز عکس روی آن گلچهره گل در ساغر اندازیم

2 چو گیرد خواب مستی نرگس آن سرو گلرخ را زگل بالین نهیم از فرش سبزه بستر اندازیم

3 بگیریم از سر خم خشت وز لای ته می گل پی عشرت درین خمخانه طرحی دیگر اندازیم

4 ز بانگ چنگ و لحن ارغنون و نغمه بربط فغان در طارم این گنبد نیلوفر اندازیم

1 ما به راه طلب وصل تو نعل افکندیم وز لب لعل تو دندان طمع برکندیم

2 دور پرگار فلک رسم جدایی انگیخت تا درین دایره کی باز به هم پیوندیم

3 کس گرفتار مبادا به ملاقات رقیب نپسندیم به کس آنچه به خود نپسندیم

4 با تو بودیم چو تن همنفس جان یکچند زنده اکنون به مددگاری آن یکچندیم

1 رخصتم ده که سر زلف سیاهت گیرم دیده را روشنی از روی چو ماهت گیرم

2 چون تو را نیست سرآنکه بیابم به تو راه داد خواهم نه بیایم سر راهت گیرم

3 گر چه بیشم گنهی نیست زنم دست نیاز دامن لطف پی عفو گناهت گیرم

4 سایه افکن به من ای سرو که افتم به هلاک گر نه از حادثه دهر پناهت گیرم

1 سحر به گوشه محراب زاریی کردم به یاد ابروی تو اشکباریی کردم

2 قرارگاه دلم زلف بی قرار تو بود عجب مدار اگر بی قراریی کردم

3 هوای زلف و رخت در دلم کهن شده بود ز نودمیده خطت تازه کاریی کردم

4 نبرد بار غمت پای صبر من از جای به زیر بار غمت بردباریی کردم

1 من آن نیم که ز تو دست دارم و بروم تو را به دست رقیبان گذارم و بروم

2 به قصد دیدنت آیم چو روی ننمایی نفیر شوق تو از دل برآرم و بروم

3 شکاف تیغ تو خواهم به فرق سرمپسند که ناامید پس سربخارم و بروم

4 چه جای همچو منی آستان تو آن به که جای خود به سگانت سپارم و بروم

1 دیده پر نم ز غم زمزم و بطحا دارم دیدن کعبه بدین دیده تمنا دارم

2 راویه چشم تر و زاد غم و راحله شوق بهر این ره همه اسباب مهیا دارم

3 خار پایم شده خاک وطن ای کاش کند ناقه خار کن این خار که در پا دارم

4 تن من خاک عجم جان و دلم مرغ حجاز تنم اینجاست ولی جان و دل آنجا دارم

آثار جامی

30 اثر از خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خاتمة الحیات - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی