ای ماه که می نپرسی از من از جامی غزل 263
1. ای ماه که می نپرسی از من
زانگاه که می نپرسی از من
...
1. ای ماه که می نپرسی از من
زانگاه که می نپرسی از من
...
1. زلفت که رفت رونق مشک سیاه ازو
مشکین شود نفس چو برآریم آه ازو
...
1. شد وقت گل به باده مرا طیلسان گرو
با زاهدان به توبه چه دارم زبان گرو
...
1. ای شده روی زمین زیر زمینم بی تو
روی بنما که عجب بی دل و دینم بی تو
...
1. ای ترک نازنین بشکن گوشه کلاه
آشوب جان شاه شو و فتنه سپاه
...
1. بر رخت گل گل که تأثیر شراب انداخته
هست برگی چند گل بر روی آب انداخته
...
1. بود جمله لطف آن زنخدان ساده
ولی باشد آن غبغب از وی زیاده
...
1. بر سر کویت ز من خشک استخوانی مانده
پیش تیرت یادگار از من نشانی مانده
...
1. بیا ساقی که شد با می پرستان عهد گل تازه
فکند آواز بلبل در چمن زین معنی آوازه
...
1. ای ز غمزه چشم تو بر جان و دل ناوک زده
دیگری در رشک ازان ناوک که بر هر یک زده
...
1. حلقه زلف را گشاد مده
عمر سوداییان به باد مده
...
1. تو پریرویی و عالم ز تو پر دیوانه
نیست خالی ز تمنای تو یک فرزانه
...