1 شراب لعل بده ساقیا که یک دو سه دم رهم ز شغل سیه کاری دوات و قلم
2 به دل که چون ورق نانوشته پاکیزه ست چرا کشم ز خیال دروغ و راست رقم
3 دلم ز رنگ دورنگی گرفته چند کنم سواد شعر قرین با بیاض شعر به هم
4 به وصف روی غزالان غزلسرایی چند به فکر قافیه پشتی چو زلف ایشان خم
1 دور از توام افتاده بر بستر درد و غم یک پای درین عالم یک پای درآن عالم
2 راه دل و دینم زد آن عارض گندمگون نبود بجز این معنی میراث من از آدم
3 خوی کرده رخت بارد از قرص قمر پروین خندان دهنت دارد در غنچه تر شبنم
4 تا مهر کند دل را از هر چه نه مهر تو یاقوت لبت از خط کرده ست سیه خاتم
1 ای تنت سیم و بر و ساعد و بازو همه سیم چون زر از مفلسی از سیم توام دل به دو نیم
2 دزدی از من تن خود چون گذرم پهلویت من چنین مفلس و از من تو همی دزدی سیم
3 هست بی ساعد سیمین توام بیم هلاک دست ده تا که برون آیم ازین ورطه بیم
4 با سگ کوی توام هست قدیمی عهدی حاش لله که فراموش کنم عهد قدیم
1 گاهی که کشی تیغ نهم گردن تسلیم هر بی سر و پا را نکشی زین بودم بیم
2 بر اهل دل آموختن حرف غمت را شد سینه ناخن زده ام تخته تعلیم
3 مستخرج احکام شهیدان فراقت از خون دل و دیده کشد جدول تقویم
4 هر جا که درافتد سخن سدره و طوبی ذکر قد رعنای تو اولی ست به تقدیم
1 بیا کز روی ساقی وقت گل برقع براندازیم ز عکس روی آن گلچهره گل در ساغر اندازیم
2 چو گیرد خواب مستی نرگس آن سرو گلرخ را زگل بالین نهیم از فرش سبزه بستر اندازیم
3 بگیریم از سر خم خشت وز لای ته می گل پی عشرت درین خمخانه طرحی دیگر اندازیم
4 ز بانگ چنگ و لحن ارغنون و نغمه بربط فغان در طارم این گنبد نیلوفر اندازیم
1 ما به راه طلب وصل تو نعل افکندیم وز لب لعل تو دندان طمع برکندیم
2 دور پرگار فلک رسم جدایی انگیخت تا درین دایره کی باز به هم پیوندیم
3 کس گرفتار مبادا به ملاقات رقیب نپسندیم به کس آنچه به خود نپسندیم
4 با تو بودیم چو تن همنفس جان یکچند زنده اکنون به مددگاری آن یکچندیم
1 رخصتم ده که سر زلف سیاهت گیرم دیده را روشنی از روی چو ماهت گیرم
2 چون تو را نیست سرآنکه بیابم به تو راه داد خواهم نه بیایم سر راهت گیرم
3 گر چه بیشم گنهی نیست زنم دست نیاز دامن لطف پی عفو گناهت گیرم
4 سایه افکن به من ای سرو که افتم به هلاک گر نه از حادثه دهر پناهت گیرم
1 سحر به گوشه محراب زاریی کردم به یاد ابروی تو اشکباریی کردم
2 قرارگاه دلم زلف بی قرار تو بود عجب مدار اگر بی قراریی کردم
3 هوای زلف و رخت در دلم کهن شده بود ز نودمیده خطت تازه کاریی کردم
4 نبرد بار غمت پای صبر من از جای به زیر بار غمت بردباریی کردم
1 من آن نیم که ز تو دست دارم و بروم تو را به دست رقیبان گذارم و بروم
2 به قصد دیدنت آیم چو روی ننمایی نفیر شوق تو از دل برآرم و بروم
3 شکاف تیغ تو خواهم به فرق سرمپسند که ناامید پس سربخارم و بروم
4 چه جای همچو منی آستان تو آن به که جای خود به سگانت سپارم و بروم
1 دیده پر نم ز غم زمزم و بطحا دارم دیدن کعبه بدین دیده تمنا دارم
2 راویه چشم تر و زاد غم و راحله شوق بهر این ره همه اسباب مهیا دارم
3 خار پایم شده خاک وطن ای کاش کند ناقه خار کن این خار که در پا دارم
4 تن من خاک عجم جان و دلم مرغ حجاز تنم اینجاست ولی جان و دل آنجا دارم