حیران شده ام که میل جان با تن چیست از جامی رباعی 133
1. حیران شده ام که میل جان با تن چیست
واندر گل تیره این دل روشن چیست
...
1. حیران شده ام که میل جان با تن چیست
واندر گل تیره این دل روشن چیست
...
1. عالم همه با حوادث آفات است
منفی ست که وهم می کند اثبات است
...
1. دانی چه کسم ز ناکسان ناکس تر
وز جمله خسیسان به خسیسی خس تر
...
1. بحری ست کف جود شه کوه وقار
هرگز نفتد به غیر گوهر به کنار
...
1. شه چون مه چارده شب آمد ز سفر
بر فتح هری یافت دم صبح ظفر
...
1. هر چند که در دل غم هجران افکند
جان پرتو حسن به جانب آن افکند
...
1. آنها که در آفاق به هم پیوستند
آخر ز میانه پای رفتن بستند
...
1. زین پیش رهی بود ز بغداد نیاز
موصل به حریم وصل آن کعبه راز
...
1. با غیب به بویت آمد ای حرف شناس
وانفاس تو را بود بر آن حرف اساس
...
1. ای یافته مرهم خود از داغ مپرس
نظاره طاووس کن از زاغ مپرس
...
1. در مسجد و خانقه بسی گردیدم
بس شیخ و مرید را که پا بوسیدم
...
1. صد تیغ جفا زدی و راندی ز درم
وانگه گله می کنی که رفتی ز برم
...