1 یارب دلم از بتان سرکش برهان وز خط خوش و عارض مهوش برهان
2 یعنی که جمال خویش بیرون ز همه بنمای و مرا ازین کشاکش برهان
1 رخ بنمایی که ماه گردون است این لب بگشایی که لعل میگون است این
2 سر تا قدمت ز یکدگر خوب تر است سبحان الله چه شکل موزون است این
1 آمد سحری به خوابم آن قره عین تابان ز دو زلف او دو رخ کالقمرین
2 می ریخت ز دیده اشک و می گفت به ناز جامی چونی علی مقاسات البین
1 آن را که زمین کشد درون چون قارون نی موسیش آورد برون نی هارون
2 فاسد شده را ز روزگار وارون لایمکن ان یصلحه العطارون
1 تاریخ جهان که قصه خرد و کلان درج است در آن چه شهریاران چه یلان
2 در هر ورقش بخوان که فی عام کذا قد مات فلان و فلان و فلان
1 خواهی به بهار گیر خواهی به خزان کس نیست به جز چنار صباغ رزان
2 آری دستش به عادت رنگرزان گه سبز و گهی زرد ازان ست ازان
1 گل نیست ز تو به سرخرویی افزون لیکن آمد با تو به دعوی بیرون
2 زین جرم صبا ز شاخش آویخت نگون با چهره دویدش از نگونساری خون
1 هر فصل گلی کز اثر چرخ برین آید ز زمین گلی برون پرده نشین
2 آیم به سر خاک تو شاید با گل همراه برون آمده باشی ز زمین
1 ای صفوت روح اعظم آیینه تو وی ظلمت خاک آدم آیینه تو
2 روی دگر است در هر آیینه تو را ای هژده هزار عالم آیینه تو
1 ای حسن بتان ماه سیما از تو وی جانب شان میل دل ما از تو
2 خون شد دل ما ز دست ایشان یا رب زیشان نالیم یا ز خود یا از تو