1 هر دم غم آن ماه چگل می گویم بی مهری آن مهر گسل می گویم
2 چون محرم رازی به جهان یافت نشد با کاغذ و خامه درد دل می گویم
1 در رنج خمار بودن ای یار ملیح جهل است به حکم عقل والجهل قبیح
2 چون دفع خمار جز به می نتوان کرد درده قدحی که الضرورات تبیح
1 ای کاش بدانمی که من کیستمی سرگشته درین جهان پی چیستمی
2 گر مقبلم آزاده و خوش زیستمی ور نی به هزار دیده بگریستمی
1 یارب همه خلق را به من بدخو کن وز جمله جهانیان مرا یکسو کن
2 روی دل من صرف کن از هر جهتی در عشق خودم یک جهت و یک رو کن
1 ای لاله دلسوخته دامن چاک داری رخی از داغ درون آتشناک
2 از خاک ز نو برآمدی چیست خبر زان گل که به تازگی فرو رفته به خاک
1 عمری به شکیب می ستودم خود را در شیوه صبر می نمودم خود را
2 چون هجر آمد کدام صبر و چه شکیب المنة لله آزمودم خود را
1 خوش آنکه ز قید خودپرستی برهیم وز تنگ دلی و تنگ دستی برهیم
2 بینیم فضای راحت آباد عدم وز محنت تنگنای هستی برهیم
1 در صورت آب و گل عیان غیر تو کیست در خلوت جان و دل نهان غیر تو کیست
2 گفتی که ز غیر من بپرداز دلت ای جان و جهان در دو جهان غیر تو کیست
1 یک ذره ز ذرات جهان پیدا نیست کز نور تو لمعه ای در آن پیدا نیست
2 از غیر نشان تو همی جستم دی و امروز ز غیر تو نشان پیدا نیست
1 دور از رخت ای سنگدل سیمینبر لم یبق من الوجود عین و اثر
2 هر چند که تلخ و جان ستان باشد مرگ والله نواک منه ادهی وامر