گوش بر مدح مدح گو کم نه از جامی هفت اورنگ 154
1. گوش بر مدح مدح گو کم نه
بلکه احث التراب فی وجهه
1. گوش بر مدح مدح گو کم نه
بلکه احث التراب فی وجهه
1. پور عبدالملک به نام هشام
در حرم بود با اهالی شام
1. چون هشام آن قصیده غرا
که فرزدق همی نمود انشا
1. قصه مدح بوفراس رشید
چون بدان شاه حق شناس رسید
1. مادح اهل بیت در معنی
مدحت خویشتن کند یعنی
1. هر که را رفض خلق شد خلق است
نه خلق بلکه ننگ ما خلق است
1. معنی انما یرید الله
آن بود پیش عارف آگاه
1. همچو این جاهلان جاه طلب
که غلو کرده در علو نسب
1. پادشاهانه مجلسی می ساخت
نرد صحبت به هر کسی می باخت
1. با نبی گفت ایزد متعال
که به امت رسان به لطف مقال
1. هر که در راه عاشقی روزی
خورده باشد غم دل افروزی
1. صید جویی به دشت دام نهاد
آهوی وحشیش به دام افتاد