آثار جامی

صفحه 5 از 9
9 اثر از خردنامه اسکندری در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خردنامه اسکندری در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار جامی / هفت اورنگ جامی / خردنامه اسکندری در هفت اورنگ

خردنامه اسکندری در هفت اورنگ جامی

1 شنیدم که در عهد نوشیروان که گیتی چو تن بود و عدلش روان

2 چنان عدل در مغز جان ها نشست که هنگامه ظالمان برشکست

3 فقیری در این عرصه جایی نداشت سزای نشستن سرایی نداشت

4 برای عمارت زمین خرید که در کندنش گنجی آمد پدید

1 سکندر که صیتش جهان را گرفت بسیط زمین و زمان را گرفت

2 چو گرد جهان گشتن آغاز کرد به کشورگشایی سفر ساز کرد

3 ز دیدار او مادرش ماند باز بر او گشت ایام دوری دراز

4 تراشید مشکین رقم خامه ای خراشید مشحون به غم نامه ای

1 جوانی به بر جامه خسروی رخش نسخه خامه مانوی

2 همی شد ز خواب سحر خاسته پی عیدگه رفتن آراسته

3 ز آغاز چون صبح دولت نوید بپوشید دراعه ای بس سفید

4 به بالای دراعه صبح رنگ زمرد قبایی به بر کرد تنگ

1 سکندر به سوی ارسطو نوشت که ای فرخ استاد نیکو سرشت

2 دلم تخته کلک تعلیم توست سرم خاک میدان تعظیم توست

3 منم بی تو ای گنج سور و سرور ز سر چشمه حکمت افتاده دور

4 ازان چشمه ام رشح آبی فرست سؤالی که دارم جوابی فرست

1 ز شاهان پیشین ستم پیشه ای در آزار نیکان بد اندیشه ای

2 به دیوانه ای گفت آشفته خوی که از دور گردون چه خواهی بگوی

3 اگر مال خواهی و بگزیده گنج کشد پیش روی تو نادیده رنج

4 وگر جفت خواهی و ایوان و کاخ کند بر تو میدان عشرت فراخ

1 ارسطو که در حکمت استاد بود و زو کشور حکمت آباد بود

2 پی طالبان بود دور از حرم یکی خانه اش نام بیت الحکم

3 بدان خانه هر گه برون آمدی ز هر سو دو صد ذوالفنون آمدی

4 به شاگردیش صف کشیدی همه می صرف حکمت چشیدی همه

1 سکندر چو بر هند لشکر کشید خردمندی برهمانان شنید

2 گروهی خدادان و حکمت شناس بریده ز گیتی امید و هراس

3 نیامد ازیشان کسی سوی او ز تقصیرشان گرم شد خوی او

4 برانگیخت لشکر بی قهرشان شتابان رخ آورد در شهرشان

1 حکیمی از آنجا که روشندلان نفورند از ظلمت جاهلان

2 پی شستن از دل غباری که داشت برون برد رخت از دیاری که داشت

3 چو رنج بیابان به پایان رساند زمانه چو نوحش به کشتی نشاند

4 ز موج اشتران کف انداز مست بر او حمله کردند و کشتی شکست

1 سکندر چو می گشت گرد جهان خبر پرس هر آشکار و نهان

2 در اثنای رفتن به شهری رسید در آن شهر قومی پسندیده دید

3 ز گفتار بیهوده لبها خموش فروبسته از ناسزا چشم و گوش

4 نجسته به بد هرگز آزار هم به هر کار نیکو مددگار هم

1 حکیمی ز مردم کناری گرفت ز غارتگران کنج غاری گرفت

2 جز آن غار آرامگاهی نداشت غذا غیر برگ گیاهی نداشت

3 چو کرم بریشم گیاخوار بود به تن از لعابش یکی تار بود

4 گروهی به آن تار دور از گزند به قید ارادت شده پایبند

آثار جامی

9 اثر از خردنامه اسکندری در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خردنامه اسکندری در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.