آثار جامی

صفحه 6 از 9
9 اثر از خردنامه اسکندری در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خردنامه اسکندری در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار جامی / هفت اورنگ جامی / خردنامه اسکندری در هفت اورنگ

خردنامه اسکندری در هفت اورنگ جامی

1 شنیدم که در عهد نوشیروان که گیتی چو تن بود و عدلش روان

2 چنان عدل در مغز جان ها نشست که هنگامه ظالمان برشکست

3 فقیری در این عرصه جایی نداشت سزای نشستن سرایی نداشت

4 برای عمارت زمین خرید که در کندنش گنجی آمد پدید

1 چو سرچشمه فیض اسکندری کزو بود همچون صدف گوهری

2 در آن کاغذی کز ارسطو رسید بسی داروی صبر پیچیده دید

3 ز داروی او دفع تیمار کرد دوای دل و جان بیمار کرد

4 بلی شربتی بود آن معنوی به وی از شفاخانه عیسوی

1 به هفتم چو آمد سخن لب گشود که آرام بخش جهان شاه بود

2 ز آرام نتوان دگر کام یافت کز آرام بخشی شه آرام یافت

1 به دانای پنجم چو نوبت فتاد زبان با سکندر بدینسان گشاد

2 که ای برده رنج سرای سپنج بسی جمع کرده به هم مال و گنج

3 دریغا که بیهوده شد رنج تو نشد مرهم رنج تو گنج تو

4 به کف سودی از گنج و مالت نماند به گردن ازان جز وبالت نماند

1 بیا جامی ای عمرها برده رنج ز خاطر برون داده این پنج گنج

2 شد این پنجت آن پنجه زور یاب کزو دست دریا کفان دیده تاب

3 عجب اژدهاییست کلک دو سر که ریزد برون گنجهای گهر

4 کند اژدها بر در گنج جای ولی کم بود اژدها گنج زای

1 حکیم ششم چون سخن ساز کرد سخن را بدین لهجه آغاز کرد

2 که میراند این شه بسی زنده را که مالک شود ملک پاینده را

3 فرو شد سر او درین سرگذشت به مرگ کسان مرگ ازو برنگشت

1 مغنی چو بندد در آهنگ فقر ز پشمینه ابریشم چنگ فقر

2 دهد این نوای کهن را نوی که خسر است دیباچه خسروی

3 خوش آن شه که این نغمه را گوش کرد نوای غنا را فراموش کرد

4 برافشاند از لذت این سماع به ملک جهان آستین وداع

1 حکیم نخستین چو شد پرده ساز بدینسان برون داد از پرده راز

2 که ای مطلع نور اسکندری بلندش ز تو پایه سروری

3 اگر ریخت گل باغ پاینده باد وگر رفت مه مهر تابنده باد

4 ندانم که چون صبر فرمایمت چه سان راه آرام بنمایمت

1 ازین گفت و گو چون سیم لب بدوخت چهارم چراغ نصیحت فروخت

2 نخست از دعا کرد آغاز پند که ای با خرد پند بخرد پسند

3 چو ایزد به دل تخم صبرت نهاد بر این کشت بارنده ابرت نهاد

4 هر آن مضطرب کش نه آرامش است به آرامشش آخر انجامش است

1 چو آمد به سر نوبت قال و قیل فرو کوفت طبال طبل رحیل

2 نقیبان نهادند مهد زرش به پشت هیونان که پیکرش

3 هیونان هامون بر کوه فر وز آن مهد کوهانشان کوه زر

4 به روز سفید و به شام سیاه امیران لشکر امینان راه

آثار جامی

9 اثر از خردنامه اسکندری در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خردنامه اسکندری در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.