1 دهم گفت هر مخزن سیم و زر که اسکندر آورد با یکدگر
2 چو در زندگی رنج بر وی گماشت پس از مرگ کی خواهدش سود داشت
1 حکیم چهارم ز کارآگهان بدینسان مثل زد که شاه جهان
2 به تری ازان رویش آهنگ بود که میدان خشکی بر او تنگ بود
3 کنون کرده زانجا سفر اختیار به سوی دو گز منزل تنگ و تار
4 ازان عرصه چون رخت بیرون برد درین تنگ منزل به سر چون برد
1 چنین داد داننده داد سخن ز مشکل گشای سپهر کهن
2 که از وضع افلاک و سیر نجوم ز حال سکندر چنین زد رقوم
3 که چون صبح اقبالش آید به شام بگردد تر و خشک گیتی تمام
4 به جایی که مرگش مقدر بود زمین آهن و آسمان زر بود
1 حکیم چهارم چو گفت آنچه گفت ز باغ دل پنجم این گل شگفت
2 که ای گلبن باغ شاهنشهی که مانده ست دامانت از گل تهی
3 اگر کرد گل سست پیوندیی به یاد ویت باد خرسندیی
4 کسی را که شد میوه دل ز دست ز فوت گلی شاخ عیشش شکست
1 خوش آن کس که کارش نکویی بود به نیک و بدش نیکخویی بود
2 چه در وقت مردن چه در زندگی رود روزگارش به فرخندگی
3 سکندر چو نامه به مادر نوشت به جز نامه موعظت در نوشت
4 به یاران زبان نصیحت گشاد به هر سینه گنجی ودیعت نهاد
1 چو آن در پس ستر عصمت مقیم شنید آنچه بشنید از هر حکیم
2 بر ایشان در معذرت باز کرد به پرده درون این نوا ساز کرد
3 که ای رازدانان دانش پژوه گشاینده مشکل هر گروه
4 بنای خرد را اساس از شماست دل بخردان حق شناس از شماست
1 ز هشتم جز این نکته سر بر نزد که کس کوس ملک سکندر نزد
2 سفرها که او کرد گرد جهان نکرده کس از خیل شاهنشهان
3 ولیکن به هر سو سفر ساز کرد ره آن به زور سپه باز کرد
4 جز این یک سفر کز همه دور ماند جنیبت به منزلگه گور راند
1 حکیم دوم چون لب از نطق بست سیم این شکر طوطی آسا شکست
2 که ای عرش بلقیس فرش درت مه و مهر ازان خشت سیم و زرت
3 سکندر اگر عمر بر باد داد به اقبال تو ملکش آباد باد
4 رسد بانگ ازین طارم زرنگار که سخت است داغ جدایی ز یار
1 سکندر شهنشاه اقلیم راز به اقلیم گیری چو شد سرفراز
2 سپاهش ز خشکی برآورد گرد ز خشکی سوی تری آهنگ کرد
3 چو کشتی لب خویش را خشک یافت زمام عزیمت سوی بحر تافت
4 سپه را به ساحل که آرام داد به تنهاروی پا به دریا نهاد
1 یکی مرزبان بود در مرز مرو زنی داشت عارض چو گل قد چو سرو
2 ز خیل غلامان سیاهیش بود که پنهان به آن زن نگاهیش بود
3 بسی در میان شور و غوغا گذشت که با وی یکی گردد اما نگشت
4 به کین شد بدل مهر مدبر غلام کمر بست در معرض انتقام