1 ریحان شکن حریم این باغ این بو دهد از نسیم این باغ
2 کان لاله داغدار هر دشت از نوفل و نوفلی چو برگشت
3 آزاده ز هر گروه بودی آواره دشت و کوه بودی
4 هر جا که کسی ز دور دیدی چون آهو و گور ازو رمیدی
1 چون صبحدم از غزاله خور پوشید زمین غلاله زر
2 افشاند فلک ز چشمه قیر از مهر غزاله قطره ها شیر
3 مجنون که به خواب بیخودی بود از خواب شبانه چشم بگشود
4 گرم از سر خار و خاره برجست از خاره مگر شراره برجست
1 خورشید به وقت بامدادان چون داد مراد نامرادان
2 یعنی که به آفتابه زر ریخت وز حقه پر گهر گهر ریخت
3 مجنون به هزار نامرادی می گشت به گرد کوه و وادی
4 لیلی می گفت و راه می رفت همراه سرشک و آه می رفت
1 روشن سخن عرب کثیر بر طارم نظم نجم نیر
2 با عزه که رشک حور عین بود رونق شکن بتان چین بود
3 بیرون ز قیاس داشت میلی چون قیس رمیده دل به لیلی
4 چون گل به نسیم او شگفتی گفتی به هوایش آنچه گفتی
1 چون رفت کثیر آن هنرور زان صیدگه اندکی فراتر
2 آراسته دید مرغزاری از باغ بهشت یادگاری
3 از سبزه زمین چو سبز مفرش وز گل گل مختلف منقش
4 یا مصحفی از زمردش حرف از لاله بر آن وقوف شنگرف
1 دهقان شکوفه بند این شاخ استاد رقم نگار این کاخ
2 این حرف نوشت بر کتابه کان خانه خراب این خرابه
3 چون شد به حدیث عشق مشهور وز مشهوران به عقل مهجور
4 ز آوازه نکته های چون در کرد انجمن زمانه را پر
1 سیاح حدود این ولایت نظام عقود این حکایت
2 زین قصه روایت اینچنین کرد کان خاک نشیمن زمین گرد
3 نخجیر دره گوزن بیشه نخجیر و گوزن تگ همیشه
4 چون ماند ز طوف کوی لیلی وز گام زدن به سوی لیلی
1 لیلی چو به عزم خانه برخاست خانه به جمال خود بیاراست
2 چشمش سوی آن رمیده افتاد خون جگرش ز دیده افتاد
3 بگریست که ای فراق دیده درد و غم اشتیاق دیده
4 در کشمکش فراق چونی در آتش اشتیاق چونی
1 گوهر کش این علاقه در زان در کند این علاقه را پر
2 کان هودجی مراحل ناز وان حجلگی عماری راز
3 آهوی شکارگیر شیران تاراجگر دل دیران
4 مجنون کن زیرکان دانا آسیب توان صد توانا
1 طبال سرای این عروسی در پرده عاج و آبنوسی
2 این طبل گران نوا نوازد وین پرده سینه کوب سازد
3 کان زخم دوال خورده عشق وآوازه بلند کرده عشق
4 چون از حرم حجاز برگشت بر خاک حریم یار بگذشت