همسایه لیلی آن جمیله از جامی هفت اورنگ 24
1. همسایه لیلی آن جمیله
می بود زنی نه زان قبیله
1. همسایه لیلی آن جمیله
می بود زنی نه زان قبیله
1. چون مانع دل رمیده مجنون
از صحبت آن نگار موزون
1. مشاطه این عروس طناز
مشاطگی اینچنین کند ساز
1. آن دور ز راه و رسم مردم
ره کرده به رسم مردمی گم
1. سوداگر چین این صحیفه
این نافه برون دهد ز نیفه
1. ریحان شکن حریم این باغ
این بو دهد از نسیم این باغ
1. چون صبحدم از غزاله خور
پوشید زمین غلاله زر
1. خورشید به وقت بامدادان
چون داد مراد نامرادان
1. روشن سخن عرب کثیر
بر طارم نظم نجم نیر
1. چون رفت کثیر آن هنرور
زان صیدگه اندکی فراتر
1. دهقان شکوفه بند این شاخ
استاد رقم نگار این کاخ