1 خوش نغمه مغنی حجازی این نغمه زند به پرده سازی
2 کز کعبه چو بازگشت مجنون با شوقی از آنچه بود افزون
3 محمل به دیار لیلی افکند سررشته وصل یافت پیوند
4 آمد شد پیش ساخت پیشه جویان وصال او همیشه
1 مسکین پدرش خبر چو زان یافت چون باد به سوی او عنان تافت
2 مهر پدری ز دل زدش جوش وز مهر کشیدش اندر آغوش
3 کای جان پدر چه حال داری رو بهر چه در وبال داری
4 امروز شنیده ام که جایی دادی دل خود به دلربایی
1 چون مانع دل رمیده مجنون از صحبت آن نگار موزون
2 یعنی پدر بزرگوارش آن در همه فن بزرگ کارش
3 سوگند که خورده بود از اول از قصه بیوه شد مسجل
4 برخاست به مقتضای سوگند محمل به در خلیفه افکند
1 شرط است وفا به عهد کردن در پاس عهود جهد کردن
2 سفری که ازین بلند مهد است یک نکته ازان وفا به عهد است
3 آنست همیشه مرد را جهد کاید بیرون ز عهده عهد
4 مجنون که وفا به عهد می کرد در رفتن کعبه جهد می کرد
1 کی پرده عاشقی شود ساز بی زخمه عیبجوی غماز
2 نادیده خراش رشته چنگ از چنگ کجا برآید آهنگ
3 از قصه قیس و دختر عم در مجلس دوستان محرم
4 چون یافت وقوف هرزه گویی بر قیس شکسته عیبجویی
1 عشق اول او سرود و شادیست بیرون ز آهنگ نامرادیست
2 نی رنج غرامت است در وی نی زخم ملامت است در وی
3 سرمایه راحت و سرور است از سود و زیان دهر دور است
4 چون می که نخست جز خوشی نیست یک ذره در او مشوشی نیست
1 بیاع متاع هوشیاری رقاص سماع بی قراری
2 ویرانه نشین کوه اندوه دیوانه سوار قله کوه
3 گنجور خزانه های افلاس رنجور فسانه های وسواس
4 آسوده سایه مغیلان سرگشته وادی ذلیلان
1 سوداگر چین این صحیفه این نافه برون دهد ز نیفه
2 کان دم که ز گریه چشم مجنون دور از لیلی نشست در خون
3 نومیدی دیدن جمالش گرداند از آنچه بود حالش
4 ناقه ز حریم حی برون راند وز خاک قبیله دامن افشاند
1 سر فتنه نیکوان آفاق چون ابروی خود به نیکویی طاق
2 منصوبه گشای عرصه ناز محجوبه نشین پرده راز
3 ریحان حدیقه امانی گلبرگ بهار زندگانی
4 آهوی شکارگیر شیران بازو شکن صد دلیران
1 چون صبحدم از غزاله خور پوشید زمین غلاله زر
2 افشاند فلک ز چشمه قیر از مهر غزاله قطره ها شیر
3 مجنون که به خواب بیخودی بود از خواب شبانه چشم بگشود
4 گرم از سر خار و خاره برجست از خاره مگر شراره برجست