عشق اول او سرود و شادیست از جامی هفت اورنگ 13
1. عشق اول او سرود و شادیست
بیرون ز آهنگ نامرادیست
1. عشق اول او سرود و شادیست
بیرون ز آهنگ نامرادیست
1. عنوانکش این صحیفه درد
در طی صحیفه این رقم کرد
1. سر فتنه نیکوان آفاق
چون ابروی خود به نیکویی طاق
1. بیاع متاع هوشیاری
رقاص سماع بی قراری
1. مسکین پدرش خبر چو زان یافت
چون باد به سوی او عنان تافت
1. چون قیس دریده جیب و دامان
از پند پدر نشد به سامان
1. کی پرده عاشقی شود ساز
بی زخمه عیبجوی غماز
1. چون باز سفیده دم درین باغ
بنشست بر آشیانه زاغ
1. شرط است وفا به عهد کردن
در پاس عهود جهد کردن
1. خوش نغمه مغنی حجازی
این نغمه زند به پرده سازی
1. مجنون چو به حکم آن دل افروز
محروم شد از زیارت روز