عارفی طوف کنان رفت به باغ از جامی هفت اورنگ 107
1. عارفی طوف کنان رفت به باغ
دید در باغ حمامی با زاغ
...
1. عارفی طوف کنان رفت به باغ
دید در باغ حمامی با زاغ
...
1. ای دل و دیده صاحبنظران
از خیالت به جمال دگران
...
1. ای درین خوابگه بی خبران
بی خبر خفته چو کوران و کران
...
1. صوفیی راه یقین می پیمود
پا به میدان توکل می سود
...
1. ای ز تو ملک و ملک رفته ز دست
شتران فلک از ذوق تو مست
...
1. ای بلند از قدمت پایه تخت
تاج را گوهر تو مایه بخت
...
1. عدل نوشیروان چو یافت کمال
ملکش از ماشطه عدل جمال
...
1. ای ز عدل تو سماوات به پای
نور عدلت ز زمین ظلم زدای
...
1. ای می قرب شهت برده ز دست
زین قرابه نشده کس چو تو مست
...
1. عمر ثانی آن همچو نخست
کرده در دین سبق عدل درست
...
1. ای به راه طلبت سعی کسی
خالی از ترک هوس ها هوسی
...