آثار جامی

صفحه 10 از 14
14 اثر از سبحة‌الابرار در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر سبحة‌الابرار در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار جامی / هفت اورنگ جامی / سبحة‌الابرار در هفت اورنگ

سبحة‌الابرار در هفت اورنگ جامی

1 آن جوانمرد زنی زیبا خواست خانه دل به خیالش آراست

2 لیک ازان پیش که بینند به هم وز پی وصل نشینند به هم

3 آن صنم عارضه ای پیدا کرد بر سر بستر و بالین جا کرد

4 زآتش تب به رخش تاب نماند زآبله در گل او آب نماند

1 کرد آن زال کهنسال سؤال از نبی کای شه فرخنده خصال

2 روز محشر که بهشت آرایند رستگاران به بهشت آسایند

3 شود آن منزل عالی وطنان راحت آباد چو من پیر زنان

4 گفت حاشا که چنان خوش وطنی گردد آرامگه پیرزنی

1 ای که چون روح به تن نزدیکی چون رگ جان به بدن نزدیکی

2 بلکه نزدیکتری از رگ جان لیک دورند ازین فهم کجان

3 قرب تو گر ننهد پیش قدم بازگردد همه عالم به عدم

4 گر ز ما دور نشیند همه کس مایه هستی ما قرب تو بس

1 ای ز تو ملک و ملک رفته ز دست شتران فلک از ذوق تو مست

2 بیم آنست که این هفت و چهار بگسلانند ز مهر تو مهار

3 در بیابان غمت روی نهند جان شیرین به تک و پوی دهند

4 ای خوش آن رهرو از خود رسته رقص دایم ز تو در پیوسته

1 ای جوانمردی مردان از تو جنبش راهنوردان از تو

2 ما برای تو جهانگردانیم در وفای تو جوانمردانیم

3 جز به سر نیست جهانگردی ما جز به جان نیست جوانمردی ما

4 فرخ آن کس که سرافرازی یافت در رهت پایه جانبازی یافت

1 خارکش پیری با دلق درشت پشته خار همی برد به پشت

2 لنگ لگان قدمی برمی داشت هر قدم دانه شکری می کاشت

3 کای فرازنده این چرخ بلند وی نوازنده دلهای نژند

4 کنم از جیب نظر تا دامن چه عزیزی که نکردی با من

1 ای درین خوابگه بی خبران بی خبر خفته چو کوران و کران

2 سر برآور که درین پرده سرای می رسد بانگ سرود از همه جای

3 بلبل از منبر گل نغمه نواز قمری از سرو سهی زمزمه ساز

4 فاخته چنبر دف کرده ز طوق از نوا گشته جلاجل زن شوق

1 ای که از طبع فرومایه خویش می زنی گام پی وایه خویش

2 خاطر از وایه خود خالی کن زین هنر پایه خود عالی کن

3 بهر خود گرمی جز سردی نیست سردی آیین جوانمردی نیست

4 چند روزی ز قوی دینان باش در پی حاجت مسکینان باش

1 می شد آن خاصگی شاه به دشت بر کنار تره زاری بگذشت

2 تره کاری ز قضا بر لب جوی بود ز آلودگی گل تره شوی

3 زان تره هر چه همی ماند در آب طعمه می ساخت حکیمی به شتاب

4 خاصگی گفت بدو کای سره مرد کس ندیدم که بدینسان تره خورد

1 والی مصر ولایت ذوالنون آن به اسرار حقیقت مشحون

2 گفت در مکه مجاور بودم در حرم حاضر و ناظر بودم

3 ناگه آشفته جوانی دیدم نه جوان سوخته جانی دیدم

4 لاغر و زرد شده همچو هلال کردم از وی ز سر مهر سؤال

آثار جامی

14 اثر از سبحة‌الابرار در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر سبحة‌الابرار در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی