1 راهبی را در دل زد غم دین شد درین دیر دو در گوشه نشین
2 در صحبت به رخ خلق ببست فارغ از خلق به خلوت بنشست
3 دیو هر چند چپ و راست شتافت هیچ بر رهزنی اش دست نیافت
4 روزی از خاک درش سر بر زد سر انگشت ادب بر در زد
1 ای دل و دیده صاحبنظران از خیالت به جمال دگران
2 روی در روی تو باشد همه را چشم دل سوی تو باشد همه را
3 همه جا پرتو رویت نگرند پا ز سر کرده به سویت گذرند
4 به هوای تو نشینند به هم به تمنای تو بینند به هم
1 چارده ساله مهی بر لب بام چون مه چارده در حسن تمام
2 بر سر سرو کله گوشه شکست بر گل از سنبل تر سلسله بست
3 داد هنگامه مشعوقی ساز شیوه جلوه گری کرد آغاز
4 او فروزان چو مه و کرده هجوم بر در و بامش اسیران چو نجوم
1 ای وجود همه پیش تو عدم چرخ را پشت تواضع ز تو خم
2 با همه رفعت خود عرش برین بر درت روی مذلت به زمین
3 هر که خود را به رهت خوار افکند کنگر عزت خود ساخت بلند
4 همه را عزت و خواری از توست مکنت کارگزاری از توست
1 محتشم زاده از نخوت جاه می خرامید ظریفانه به راه
2 به تبختر قدمی برمی داشت وز تکبر علمی می افراشت
3 عارفی پشت دو تا در ژنده دلی از نور الهی زنده
4 گفت کای تازه جوان تند مرو پند سنجیده پیران بشنو
1 ای به زندان غمت شاد همه بند تو بنده و آزاد همه
2 روی در قبله احسان توییم بندی و بنده فرمان توییم
3 سر ما افسر طاعت ز تو یافت دل ما عز قناعت ز تو یافت
4 حرص ما بر تو ز حد بیرون است هر چه گوییم ازان افزون است
1 ای به خود رسته که چون شاخ گیا می دهد جنبش تو باد هوا
2 تا کی از باد هوا جنبیدن چون هوا نیست خوش آرامیدن
3 هست جنبش ز هوا عادت خس جنبش از بهر خدا باید و بس
4 چون هوا آید جنبش کم کن کوه سان پا به زمین محکم کن
1 ای ز خود ناشده یک لحظه خلاص هر دم از عام مجو خلوت خاص
2 چو الف از همه کس فرد مشو حکم «المؤمن آلف » بشنو
3 میل وصلت ز الف کم باشد جز به حرفی که مقدم باشد
4 هر چه در مرتبه از وی پست است در وصلت به رخ وی بسته ست
1 ای دلت شاه سراپرده عشق جان تو زخم بلا خورده عشق
2 عشق پروانه شمع ازل است داغ پروانگیش لم یزل است
3 بی قراری سپهر از عشق است گرم رفتاری مهر از عشق است
4 خاک یک جرعه ازان جام گرفت که درین دایره آرام گرفت
1 عربی چند به هم ذوق کنان لب گشادند به نادر سخنان
2 یکی از نجد حکایت می کرد یکی از وجد شکایت می کرد
3 یکی از ناقه و محمل می گفت یکی از وادی و ساحل می گفت
4 یکی از عشق به خوبان عرب یکی از سعی در اسباب طرب