1 ای وجود همه پیش تو عدم چرخ را پشت تواضع ز تو خم
2 با همه رفعت خود عرش برین بر درت روی مذلت به زمین
3 هر که خود را به رهت خوار افکند کنگر عزت خود ساخت بلند
4 همه را عزت و خواری از توست مکنت کارگزاری از توست
1 ای رخ افروخته از آتش خشم خرمنت سوخته از آتش خشم
2 از خسان آتشی افروخته ای تر و خشک خود ازان سوخته ای
3 خار خشکی که ز تو صد خرمن شود از یک شرر آتش روشن
4 آب حلمی بزن این آتش را در ته پای کش این سرکش را
1 راهبی را در دل زد غم دین شد درین دیر دو در گوشه نشین
2 در صحبت به رخ خلق ببست فارغ از خلق به خلوت بنشست
3 دیو هر چند چپ و راست شتافت هیچ بر رهزنی اش دست نیافت
4 روزی از خاک درش سر بر زد سر انگشت ادب بر در زد
1 ای ز حکمت همه را پشت به کوه نیست بی پشتی ازان هیچ گروه
2 کوه حلم تو صدا احسان است جان مادر تن ازان رقصان است
3 زان نوا مست سماعیم همه جسم و جان کرده وداعیم همه
4 در سماعند چو ما ملک و ملک دور آن بیشتر از دور فلک
1 ای تو را صورت چین نقش جبین خوی ناخوب تو صورتگر چین
2 ابرویت راست به هر مو گرهی هر گره بر رگ جان عقده نهی
3 لبت از نکته شیرین خاموش چهره ات از ترشی سرکه فروش
4 چیست چندین ترشی روی تو را چون نه صفرا شکند خوی تو را
1 کرد آن زال کهنسال سؤال از نبی کای شه فرخنده خصال
2 روز محشر که بهشت آرایند رستگاران به بهشت آسایند
3 شود آن منزل عالی وطنان راحت آباد چو من پیر زنان
4 گفت حاشا که چنان خوش وطنی گردد آرامگه پیرزنی
1 ای غمت شادی دولتمندان لب امید به یادت خندان
2 باد یک شمه ز لطفت گفته باغ را غنچه دل بشکفته
3 می گشایی به سر انگشت کرم از جبین ها گره غصه و غم
4 بستن از توست و گشادن از تو خاستن از تو فتادن از تو
1 ای ز خود ناشده یک لحظه خلاص هر دم از عام مجو خلوت خاص
2 چو الف از همه کس فرد مشو حکم «المؤمن آلف » بشنو
3 میل وصلت ز الف کم باشد جز به حرفی که مقدم باشد
4 هر چه در مرتبه از وی پست است در وصلت به رخ وی بسته ست
1 عارفی طوف کنان رفت به باغ دید در باغ حمامی با زاغ
2 با هم از حکم دو جنسی رسته چون دو همنجس به هم پیوسته
3 عارف آن حال عجب را چون دید به تعجب سر انگشت گزید
4 که دو ناجنس به هم چون گستاخ میوه چین آمده اند از یک شاخ
1 ای دل و دیده صاحبنظران از خیالت به جمال دگران
2 روی در روی تو باشد همه را چشم دل سوی تو باشد همه را
3 همه جا پرتو رویت نگرند پا ز سر کرده به سویت گذرند
4 به هوای تو نشینند به هم به تمنای تو بینند به هم