زنده دلی از صف افسردگان از جامی هفت اورنگ 37
1. زنده دلی از صف افسردگان
رفت به همسایگی مردگان
...
1. زنده دلی از صف افسردگان
رفت به همسایگی مردگان
...
1. ای به زبان نکته گزار آمده
وی به سخن نادره کار آمده
...
1. بست به صد مهر بر اطراف شط
عقد محبت کشفی با دو بط
...
1. ای به شکر خواب سحر داده هوش
خیز که برخاست ز مرغان خروش
...
1. عارفی از ظلمت شب نور یاب
دیده فرو بست به کلی ز خواب
...
1. ای ز صفت تیره دلان خم زده
وز صفت اهل صفا دم زده
...
1. کعبه روی از سر وجد عظیم
در صف پیران حرم شد مقیم
...
1. ای علم علم برافراخته
چون علم از علم سرافراخته
...
1. عالمی از چاه جهالت برون
در رهی افتاد به چاهی درون
...
1. ای به سرت افسر فرماندهی
افسرت از گوهر احسان تهی
...
1. چون ثمر دوحه عبدالعزیز
دولت دین شد شرف ملک نیز
...