1 چاشت که خورشید علم برفراشت ظلمت سایه به زمین کم گذاشت
2 هر علم از سایه فزاید پناه جز علم خور که بود سایه کاه
3 خنجر زرین چو کشید از شکوه سایه شد از دشت گریزان به کوه
4 چهره چو افروخت ز نیلی تتق زیب دگر یافت افق تا افق
1 شاهد خلوتگه غیبت از نخست بود پی جلوه کمر کرده چست
2 آیینه غیب نما پیش داشت جلوه نمایی همه با خویش داشت
3 ناظر و منظور همو بود و بس غیر وی این عرصه نپیمود کس
4 جمله یکی بود و دویی هیچ نه دعوی مایی و تویی هیچ نه
1 روزبهان فارس میدان عشق فارسیان را شه ایوان عشق
2 پیش در پرده سرایی رسید از پس آن پرده صدایی شنید
3 کز سر مهر و شفقت مادری گفت به خورشید لقا دختری
4 کای به جمال از همه خوبان فزون پای منه هر دم از ایوان برون
1 پیش که از ابر صفا نم نبود رسته گل صفوت آدم نبود
2 بود جهان یک به یک آیینه ها بلکه سراسر همه گنجینه ها
3 بر سر هر گنج طلسم دگر نقد در او گوهر اسم دگر
4 لیک نشانی ز مسمی نداشت مظهر جمعیت اسما نداشت
1 یوسف کنعان چو به مصر آرمید صیت وی از مصر به کنعان رسید
2 بود در آن غمکده یک دوستش پر شده مغز وفا پوستش
3 ره به سوی مصر جمالش سپرد آینه ای بهر ره آورد برد
4 یوسف ازو کرد نهانی سؤال کای شده محرم به حریم وصال
1 ای که در دولت دین کم زنی چند دم از نسبت آدم زنی
2 آدمی آنست که دینی در اوست محو گمان کرده یقینی دراوست
3 گر بود این پیکر گل آدمی زو در و دیوار ندارد کمی
4 بلکه فزون باشد ازو در نمود مهره دیوار به سلک وجود
1 از حسن آن بصری نافذ بصر نکته ای آرند عجب مختصر
2 کز دل غفلت زده گر دم فشاند آن نفس پاک که حجاج راند
3 گفت فضولی که نه در بندگی کش پی آن داد خدا زندگی
4 ساعتی از عمر به پایان برد گر چه در آن ملک سلیمان برد
1 ای شده رخنه صف طاعت ز تو مانده تهی سلک جماعت ز تو
2 پنبه غفلت چو تو را بست گوش سود نکردت ز مؤذن خروش
3 نعره او خواب تو را کم نکرد قامت او قد تو را خم نکرد
4 میل نمازت به جوانی نبود پشت دو تا گشته به پیری چه سود
1 شیر خدا شاه ولایت علی صیقلی شرک خفی و جلی
2 روز احد چون صف هیجا گرفت تیر مخالف به تنش جا گرفت
3 غنچه پیکان به گل او نهفت صد گل محنت ز گل او شکفت
4 روی عبادت سوی محراب کرد پشت به درد سر اصحاب کرد
1 ای ز پی طبل شکم همچو نای جمله گلو گشته ز سر تا به پای
2 کار تو از هر چه تصور کنی نیست بجز آنکه شکم پر کنی
3 حرص تو لقمه نه به انصاف زد دایه تو را بهر شکم ناف زد
4 چند کشی رنج شکم از گزاف گر نزدت دایه بدین شیوه ناف