یوسف کنعان چو به مصر آرمید از جامی هفت اورنگ 25
1. یوسف کنعان چو به مصر آرمید
صیت وی از مصر به کنعان رسید
...
1. یوسف کنعان چو به مصر آرمید
صیت وی از مصر به کنعان رسید
...
1. ای که در دولت دین کم زنی
چند دم از نسبت آدم زنی
...
1. از حسن آن بصری نافذ بصر
نکته ای آرند عجب مختصر
...
1. ای شده رخنه صف طاعت ز تو
مانده تهی سلک جماعت ز تو
...
1. شیر خدا شاه ولایت علی
صیقلی شرک خفی و جلی
...
1. ای ز پی طبل شکم همچو نای
جمله گلو گشته ز سر تا به پای
...
1. خواست یکی کور، زنی زشت روی
کینه وری، طعنه زنی، زشت خوی
...
1. ای شده زندان درم مشت تو
بند بر آنجا ز هر انگشت تو
...
1. هر چه دهی از سر انصاف ده
قفل عدم بر در اسراف نه
...
1. ای ز گلت نا زده سر حب دل
مانده ز حب وطنت پا به گل
...
1. پور موفق که به توفیق حق
برد ز هر پیر موفق سبق
...
1. ای چو گلت جیب به چنگ خسان
دامن صحبت بکش از ناکسان
...