1 ای تنت از شمع گدازنده تر شعله زنان آتش شیبت ز سر
2 داده سر سبز تو آتش فشان از شجر اخضر و نارش نشان
3 چرخ که بر فرق تو کافور ریخت بر تو هم از شعر تو کافور بیخت
4 تا که کند سردی کافور سرد بر دل گرمت هوس خواب و خورد
1 فصل خزان کز دم باد وزان کارگه رنگرزان شد رزان
2 باغ جوان صورت پیری گرفت سبزه تر رنگ زریری گرفت
3 برگ درختان ز سر شاخسار مختلف الوان چو گل اندر بهار
4 موی سفیدی به قد خم شده سینه اش آتشکده غم شده
1 ای شده با موی سیاه از غرور از نفر موی سفیدان نفور
2 رخ ز سفید به سیاهی منه نور الهی به ملاهی مدره
3 طفلی و چون شیر شده موی پیر هست عجب نفرت طفلان ز شیر
4 زاغ سیاهی تو درین بوم بیم کی هلد این باز سفیدت سلیم
1 زاغی از آنجا که فراغی گزید رخت خود از باغ به راغی کشید
2 زنگ زدود آیینه باغ را خال سیه گشت رخ راغ را
3 دید یکی عرصه به دامان کوه عرضه ده مخزن پنهان کوه
4 سبزه و لاله چو لب مهوشان داده ز فیروزه و لعلش نشان
1 نقش سراپرده شاهیست حسن لمعه خورشید الهیست حسن
2 حسن که در پرده آب و گل است تازه کن عهد قدیم دل است
3 آن که شد این سلسله بنیاد ازو لایحه حسن دهد یاد ازو
4 ما که چنین کشته هر مهوشیم سوخته خرمن ز همان آتشیم
1 دیو نژادی چو یکی تیره ابر لب چو خم نیل کبود و سطبر
2 زنگ چو انگشت نیفروخته چهره چو چوبین طبقی سوخته
3 مانده دهن چون دهن جیفه باز ناشده همچون در محنت فراز
4 یافت به ره آینه ای گردناک ساخت به دامن رخش از گرد پاک
1 رونق ایام جوانیست عشق مایه کام دو جهانیست عشق
2 میل تحرک به فلک عشق داد ذوق تجرد به ملک عشق داد
3 چون گل جان بوی تعشق گرفت با گل تن رنگ تعلق گرفت
4 رابطه جان و تن ما ازوست مردن ما زیستن ما ازوست
1 بوالهوسی بر سر راهی رسید جلوه کنان چارده ماهی بدید
2 هاله شده گرد قمر معجرش خیمه زده بر مه و خور چادرش
3 نغمه سرا جنبش خلخال او نافه گشا زلف ز دنبال او
4 نعره برآورد که ای خودپرست پای مکن تیز که رفتم ز دست
1 بحر ازل موج کرم برگرفت دامن ساحل همه گوهر گرفت
2 جوهری طبع سخن پروران کرد نگاهی به فراست در آن
3 هر چه سزا بود به سفتن بسفت وانچه نه در پرده نسیان نهفت
4 زان گهر سفته هزاران هزار گوش جهان را شده بین گوشوار
1 فربهی از خوان سخن پروری شاعریش کرده لقب لاغری
2 گفت به نظم خوش و شعر فصیح بهر یکی خواجه فربه مدیح
3 خواجه مسکین چو مدیحش شنید بوی توقع به مشامش رسید
4 کرد ازان نامه پر رنگ و ریو خاطر او رم چو ز لاحول دیو