ای چو قلم صورت خود کرده راست از جامی هفت اورنگ 48
1. ای چو قلم صورت خود کرده راست
میل رقم های کج از تو خطاست
...
1. ای چو قلم صورت خود کرده راست
میل رقم های کج از تو خطاست
...
1. بود یکی شاه که در ملک و مال
عهد وزیری چو رسیدی به سال
...
1. ای تنت از شمع گدازنده تر
شعله زنان آتش شیبت ز سر
...
1. فصل خزان کز دم باد وزان
کارگه رنگرزان شد رزان
...
1. ای شده با موی سیاه از غرور
از نفر موی سفیدان نفور
...
1. زاغی از آنجا که فراغی گزید
رخت خود از باغ به راغی کشید
...
1. نقش سراپرده شاهیست حسن
لمعه خورشید الهیست حسن
...
1. دیو نژادی چو یکی تیره ابر
لب چو خم نیل کبود و سطبر
...
1. رونق ایام جوانیست عشق
مایه کام دو جهانیست عشق
...
1. بوالهوسی بر سر راهی رسید
جلوه کنان چارده ماهی بدید
...
1. بحر ازل موج کرم برگرفت
دامن ساحل همه گوهر گرفت
...
1. فربهی از خوان سخن پروری
شاعریش کرده لقب لاغری
...