بی یاد تو گردمی زنم از جهان ملک خاتون رباعی 25
1. بی یاد تو گردمی زنم بر بادست
خرّم دل آنکه با غمت دلشادست
...
1. بی یاد تو گردمی زنم بر بادست
خرّم دل آنکه با غمت دلشادست
...
1. ما را غم عشق تو به جان آوردست
و اوصاف جمالت به زبان آوردست
...
1. تا روی چو گل به بوستان آوردست
این بلبل طبعم به زبان آوردست
...
1. هستم من سرگشته به عشقت سرمست
جان خسته ز عشق یار و دل داده ز دست
...
1. مستیم چو چشم مست شهلای تو مست
پستیم به پیش قد و بالای تو پست
...
1. سرو چمن از عجب برآورده دو دست
گفتا که، که را قد دلارا چو منست
...
1. در دیده دلم خیال رویش می بست
دلبر به کرشمه گفت زان نرگس مست
...
1. نقّاش ازل چه لطفها فرمودست
از روی مه و مهر ضیا بربودست
...
1. از درد بمردیم دوایی بفرست
بی برگان را برگ و نوایی بفرست
...
1. چون چشم تو نرگسی ندیدم سرمست
چون دید دلم گشت به زلفت پابست
...
1. نقش رخ خوب تو خیال انگیزست
وان غمزه سرمست تو بس خونریزست
...
1. از جور زمانه بر دلم بار بسیست
یارم نه به دست لیکن اغیار بسیست
...