جهان ملک خاتون

صفحه 3 از 142
142 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جهان ملک خاتون در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جهان ملک خاتون شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار جهان ملک خاتون

1 نیست نظر به سوی کس جز رخ دوست دیده را باد به گوش او رسان حال دل رمیده را

2 از من دل رمیده گو ای بت دلستان من بار فراق تو شکست پشت دل خمیده را

3 گفت به ترک ما بگو ورنه سرت به سر شود ترک بگو که چون کنم؟ یار به جان گزیده را

4 گفت لبم گزیده ای من نگزم بجز شکر بار دگر به ما نما آن شکر گزیده را

1 ای رخت آیینه ی لطف خدا زلف تو دلبند و لعلت دلگشا

2 پادشاه ملک حسنی از کرم رحمتی کن بر گدا ای پادشا

3 از وجود خویشتن بیگانه ام تا شدم با عشق رویت آشنا

4 ذرّه وارم پیش خورشید رخت عاجز و سرگشته از روی هوا

1 گفتم آن ترک جفا جو نکند هیچ وفا نکند با دل سرگشته ی ما غیر جفا

2 چون همه کار جهان، بنده به کامش خواهد از چه رو می نکند کام دل خسته روا

3 ما نهادیم سری در قدمت سرو روان راست گو از چه کشی ای دل و دین سر تو ز ما

4 بگذشتی و زدی آتش مهری به دلم آن نه بالاست که هست او به دل خسته بلا

1 این جهان بی وفا با کس نکردست او وفا درد از او بسیار باشد زو نمی آید دوا

2 هر درختی کاو کشد سر بر فلک از بار و برگ هم بریزاند به قهرش عاقبت باد فنا

3 گر صدف پنهان شد اندر بحر بی پایان چه غم گوهر ذات شریفت را همی خواهم بقا

4 گوهری شهوار از دریای لطف آمد برفت کاندر این عالم نمی داند کسی او را بها

1 دلبرا تا کی زنی بر جان ما تیغ جفا بگذر از این رسم جانا مگذر از راه وفا

2 ترک چشم مست ما چندم جفا بر جان کند من بلا تا کی کشم از دست آن ترک خطا

3 حال زار من خدا را بازگویی یک به یک گر گذاری می کنی سوی نگارم ای صبا

4 جانم از درد فراق روی تو آمد به لب تا کی ای نامهربان داری مرا از خود جدا

1 همیشه میل نگارم بود به سوی جفا نه مهر در دل سنگین او بود نه وفا

2 نه میل خاطر یاران نه شرم در دیده ترحّمی نه در آن دل بود نه ترس خدا

3 نه رحمتی به دل ریش دردمندانه اش نه در جهان نظری می کند به عین رضا

4 لبش چو آب حیاتست و دردمند منم طبیبم از لب چون نوش دوست کرد دوا

1 ناگهان از در درآمد آن بت سرمست ما یک نظر بر ما فکند و دل ببرد از دست ما

2 گفتم از چنگش برون آرم دل گمگشته را لیک شست زلف آن دلخواه شد پابست ما

3 گرنه چون سوسن شدم آزاد در بستان عشق ای عزیزان از زبانش کی بود وارست ما

4 گفتمش صبرم نماند اندر غمت زنهار گفت صبر هشیاران بسی بربود چشم مست ما

1 ای باد صبحدم چه خبر از نگار ما چونست حال آن صنم گلعذار ما

2 باشد عنایتش به سوی خستگان هجر یا دارد او فراغتی از روزگار ما

3 بربود دل ز دستم و درپای غم فکند رحمی نکرد بر دل مسکین زار ما

4 از من بگو به یار ستمگر که بیش از این در آب و آتشیم، مده انتظار ما

1 بشکست چشم مست تو جانا خمار ما بربود زلف شست تو از دل قرار ما

2 از آه بی دلان که برآرند صبحدم آشفته گشت زلف تو چون روزگار ما

3 دایم خیال قدّ تو در دیده ی منست زیرا که جای سرو بود در کنار ما

4 از پا درآمدم ز غم روی آن صنم نگرفت دست دل شبکی آن نگار ما

1 در باغ گل نماند و برفت از دیار ما خوش بود هفته ای دو سه گل در کنار ما

2 هر چند گل به حسن بسی لاف می زند کی دارد او طراوت روی نگار ما

3 از ما مکش تو سر که بدان روی مهوشت آشفته گشت زلف تو چون روزگار ما

4 بارست بر در تو سگان را ستمگرا در خلوت وصال حرامست بار ما

جهان ملک خاتون

142 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جهان ملک خاتون در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جهان ملک خاتون شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی