دلبرا تا کی زنی بر جان از جهان ملک خاتون غزل 25
1. دلبرا تا کی زنی بر جان ما تیغ جفا
بگذر از این رسم جانا مگذر از راه وفا
...
1. دلبرا تا کی زنی بر جان ما تیغ جفا
بگذر از این رسم جانا مگذر از راه وفا
...
1. همیشه میل نگارم بود به سوی جفا
نه مهر در دل سنگین او بود نه وفا
...
1. ناگهان از در درآمد آن بت سرمست ما
یک نظر بر ما فکند و دل ببرد از دست ما
...
1. ای باد صبحدم چه خبر از نگار ما
چونست حال آن صنم گلعذار ما
...
1. بشکست چشم مست تو جانا خمار ما
بربود زلف شست تو از دل قرار ما
...
1. در باغ گل نماند و برفت از دیار ما
خوش بود هفته ای دو سه گل در کنار ما
...
1. گر آیی تنگ یک شب در بر ما
فدای پای جانان این سر ما
...
1. اگر اقبال باشد یاور ما
دهد داد ضعیفان داور ما
...
1. ما سر نهاده ایم به پایش بگو صبا
با سرو ناز تا که چرا سر کشد ز ما
...
1. مرا که فرض شد از جان و دل دعای شما
بگو چگونه بگویم دمی ثنای شما
...
1. کسی که مهر رخت را سرشت با گل ما
هم او نهاد مگر داغ عشق بر دل ما
...
1. نشست بار فراقی چو کوه بر دل ما
به وصل خویش مگر حل کنی تو مشکل ما
...