هر که آمد در این جهان ناچار از ایرج میرزا قطعه 1
1. هر که آمد در این جهان ناچار
رود از این جهان چه شَه چه گدا
...
1. هر که آمد در این جهان ناچار
رود از این جهان چه شَه چه گدا
...
1. شاه زاده ضیافَتی کردی
کِافَت آوَرد مَر ضیایِ ترا
...
1. ابلیس شبی رفت به بالین جوانی
آراسته با شکل مهیبی سَر و بَر را
...
1. شنیدم کارفرمایی نظر کرد
ز روی کِبر و نَخوَت کارگر را
...
1. این شنیدم که چوکابینۀ مستوفی رفت
فرصت افتاد به کف مَردُمِ فرصت جُورا
...
1. بنگر چگونه کردم بیرون ز جِسم جان را
آسان چه سان نُمودم تکلیفِ جان ستان را
...
1. رسمَست هرکه داغ ِ جوان دید، دوستان
رأفت برند حالت ِ آن داغ دیده را
...
1. بچه هایِ زمانه رند شدند
بی ثمر دان تو ژاژخایی را
...
1. سرگشته بانوان وَسَطِ آتشِ خِیام
چون در میانِ آبْ نُقُوش ستارهها
...
1. گویند مرا چو زاد مادر
پستان به دهن گرفتن آموخت
...
1. اندر خبر بُوَد که نبی شاهِ حق پرست
چون سویِ عرش در شبِ معراج رخت بست
...
1. وزیرِخمسه اگر وجهِ قبضِ من ندهد
به حقِّ خمسه ی آلِ عبا که بَد کَرْدَست
...