4 اثر از قصیده‌ها ایرج میرزا در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصیده‌ها ایرج میرزا شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار ایرج میرزا / قصیده‌ها ایرج میرزا

قصیده‌ها ایرج میرزا

1 زان همه امّیدها که بودم در دل نیست کنون غیرِ ناامیدی حاصل

2 گفتم هرگز فرامُشم ننماید آن کو هرگز فرامُشش نکند دل

3 بود گُمانم که چون امیر ز تبریز رفت به بختِ سعید و دولت مقبل

4 چامه چو بفرستمش به نامه‌ای از من یاد کند آن امیر نیک خصایل

1 برآمد بامدادان مِهرِ انور جهان را کسوتِ نو کرد در بر

2 تو پنداری که زرّین شاهبازی همی گسترد در صحنِ فلک پر

3 و یا از بهرِ اثباتِ رِسالت کفِ موسی همی شد ز آستین دَر

4 و یا گویی عروسی ماه‌رخسار شبِ دوشینه بر سر داشت معجر

1 مباش ایمن ز کَیدِ چرخِ ریمن که از کَیدش نشاید بود ایمن

2 نماید خانۀ امّید تاریک که سازد هر دو چشمِ آز روشن

3 سؤالِ دادخواهی گر کنی ، کر جوابِ دادخواهی ، باشد الکن

4 نه او را دوستی باشد محقّق نه او را دشمنی باشد مُبَرهَن

1 نه عاقل است که دارد در این سرایِ رحیل قصّیر عمرِ خود اندر امید هایِ طویل

2 نهد به گردنِ جان رشته‌ای ز طولِ اَمَل که تا قیامت آن رشته را بود تطویل

3 مَناص جویی از این رشته لاتَ حِینَ مَناص خَلاص خواهی ازین عُقده لاعَلَیکَ سَبیل

4 خوش آن که بگسست این رشتۀ امید ز جان نهاد بر کف تقدیرِ کردگارِ جلیل

1 مقبول باد طاعتِ شَهزاده اعتضاد عیدِ سعیدِ فطر بر او فرخجسته باد

2 چون از جوان بسنده بود طاعتِ خدای هر طاعتی که کرد خدا را پسنده باد

3 واجب نمود سجدۀ حقّ را به خویشتن زان رو به خلق سجدۀ او واجب اوفتاد

4 شاهان جبینِ عجز به درگاهِ او نهند چون او جبینِ عجز به درگاهِ حقّ نهاد

1 چشمم سپید شد به رَهِ انتظارِ اسب پیدا نشد ز جانب سوران سوارِ اسب

2 آری شدید تر بود از موت بی گُمان چون انتظار های دگر انتظار اسب

3 با اسب می کنند همه مردمان شکار من کرده ام پیاده به سوران شکارِ اسب

4 چشمم به راه بود که پیدا شود ز دور تا جان و دل کنم به تشکّر نثارِ اسب

1 رفیق اهل و سرا امن و باده نوشین بود اگر بهشت شنیدی بِساطِ دوشین بود

2 چه حال خوب و شب جمعۀ خوشی دیدیم چه بودی ار شبِ هر جمعه حالِ ما این بود

3 عجب شبی به احبّا گذشت و پندارم که چشمِ چراغ در آن شب به خواب سنگین بود

4 جهان به دیدۀ من ناپسند می آمد ولی در آن شب دیدم که دیدۀ بدبین بود

1 چو شاه بنند دل در جهان به رَشفِ ثُغُور چگونه یارد بستن کمر به حفظِ ثُغور

2 چو شه که جانِ جهانست رنجِ خویش گُزید دگر نگردد جانِ جهانیان رنجور

3 اگر نباشد رایِ بلندِ شه معمار سرایِ دولت و ملّت کجا شود معمور

4 هر آن که گوش به طنبور داد در گهِ بزم به گاهِ رزم خورَد گوشمال چون طَنبور

1 برخیز که باید به قدح خون رز افگند کِامد مهِ فروردین تا شد مهِ اسفند

2 آورد نسیم آنچه همی باید آورد افگند صبا آنچه همی شاید افگند

3 وقتست نگارا که تو هم چهره فروزی اکنون که گل و لاله همی چهره فروزند

4 فضلیست مساعد چه خوش آید که درین فصل با یارِ مساعد بزنی ساتگنی چند

1 شکوه بر چرخ برند از دشمن عجبا چرخ بُوَد دشمن من

2 اللّه اللّه به که باید نالید زین ستمگر فلکِ اهریمن

3 همه سر تا پا ، مکر است و فریب همه پا تا سر رنج است و مِحَن

4 گرگِ خونخوارِ هزاران یوسُف بلکه گرگینِ هزاران بیژن

آثار ایرج میرزا

4 اثر از قصیده‌ها ایرج میرزا در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصیده‌ها ایرج میرزا شعر مورد نظر پیدا کنید.