دیدم اندر گردش بازار عبداللّه از ایرج میرزا قصیده 1
1. دیدم اندر گردش بازار عبداللّه را
این عجب نبود که در بازار بینم ماه را
...
1. دیدم اندر گردش بازار عبداللّه را
این عجب نبود که در بازار بینم ماه را
...
1. خواب دیدم که خدا بال و پری داده مرا
در هوا قوّت سیر و سفری داده مرا
...
1. ز درج دیده در آودره ام لَالی را
نثار مقبره ی درة المعالی را
...
1. حَسَبِ مرد هنرمند به فضلست و ادب
شکر ایزد که مرا فضل و ادب گشته حَسَب
...
1. چشمم سپید شد به رَهِ انتظارِ اسب
پیدا نشد ز جانب سوران سوارِ اسب
...
1. دلا ز بختِ بدِ من علی قلی خان رفت
دریغ و درد که از دست بیست تومان رفت
...
1. مقبول باد طاعتِ شَهزاده اعتضاد
عیدِ سعیدِ فطر بر او فرخجسته باد
...
1. برخیز که باید به قدح خون رز افگند
کِامد مهِ فروردین تا شد مهِ اسفند
...
1. حُجَّةُالاسلام کتک میزند
بر سر و مغزت دَگَنک میزند
...
1. نقاب دارد و دل را به جلوه آب کند
نعوذباللّه اگر جلوه بی نقاب کند
...
1. رفیق اهل و سرا امن و باده نوشین بود
اگر بهشت شنیدی بِساطِ دوشین بود
...
1. ملکا با تو دگر دوستیِ ما نشود
بعد اگر شد شده است ، امّا حالا نشود
...