4 اثر از قصیده‌ها ایرج میرزا در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصیده‌ها ایرج میرزا شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار ایرج میرزا / قصیده‌ها ایرج میرزا

قصیده‌ها ایرج میرزا

1 ای بر کچلان دهر سرهنگ حق حفظ کند سرِ تو از سنگ

2 ای آکچل، ای ابوالحسن‌خان ای تو وزغ و حسین خرچنگ

3 من چون تو کچل ندیده‌ام هیچ نه در کَن و سولَقان، نه در کَنگ

4 ماهِ فلکی نموده تقلید از زِفتِ سرت به شکل و از رنگ

1 تا شهنشاهِ جهان گردید مهمانِ وزیر متّفق دید آسمان بختِ جوان با رایِ پیر

2 عمر ها پرورده شد در مرتعِ گردون حَمَل تا چنین روزی شود طبخِ خدیوِشیر گیر

3 شیرِ گردون کرد فر به خویش را تا آورند شهریارِ پیل افکن را کباب از رانِ شیر

4 ثَور اندر چرخ باشد منتظر تا خواهدش بهرِ قربانِ قدومِ شه وزیرِ بی نظیر

1 هر که را با سرِ زلفِ سیه افتد کارش چون سیه کاران آشفته بود بازارش

2 دی ز کف برد دلم دلبر کی کز درِ حسن سِجده آرند بتانِ چِگِل و فَرخارش

3 واعظ ار بیند یک بار دو چشمِ سیهش وعظ یکسو نهد ، از عشق رود گفتارش

4 مفتی ار بیند خالِ لبِ لعلش ، یکسر ز کف اندازد تسبیح و زِ سر دستارش

1 نقاب دارد و دل را به جلوه آب کند نعوذباللّه اگر جلوه بی نقاب کند

2 فقیه شهر به رفعِ حجاب مایل نیست چرا که هر چه کند حیله در حجاب کند

3 چو نیست ظاهرِ قرآن به وِفقِ خواهشِ او رود به باطن و تفسیرِ ناصواب کند

4 از او دلیل نباید سؤال کرد که گرگ به هر دلیل که شد برّه را مُجاب کند

1 فکر آن باش که سالِ دگر ای شوخ پسر روزگارِ تو دِگر گردد و کارِ تو دگر

2 حسن تو بسته به مویی است ز من رنجه مشو که ز روزِ بدِ تو بر تو شدم یادآور

3 بر تو این موی بود اَقرَبُ مِن حَبلِ وَرید ای تو در دیدۀ من اَبهی مِن نُورِ بَصَر

4 موی آنست که چون سرزند از عارضِ تو همه اعضایت تغییر کند پا تا سر

1 مُردم از حسرتِ آهورَوِشان و رَمِشان می ندانم به چه تدبیر به دام آرمشان

2 سه ستمگر پسر ایدون به معلِّم خانه هست و صد بنده به هر راهگذر چون جَمِشان

3 نه به تنها من و یک مملکتی شیفته اند باشدی باخته جان شیفته دل عالمشان

4 بچّۀ حوری و غِلمانند این هر سه به لطف نیست انصاف که خوانند بنی آدمشان

1 دیدم اندر گردش بازار عبداللّه را این عجب نبود که در بازار بینم ماه را

2 مردمان آیند استهلال را بالای بام من به زیر سقف دیدم روی عبداللّه را

3 یوسُفِ ثانی به بازار آمد ای نَفسِ عزیز رو بخر او را و بر خوان اَکرِ می مَثواه را

4 هر که او را دید ماهذا بَشَر گوید همی من درین گفته ستایش می کنم افواه را

1 دیدم و گفتم نادیده اش انگار کنم دل سودا زده نگذاشت که این کار کنم

2 غیر معقول بود منکرِ محسوس شدن من از این یاوه سُرایی ها بسیار کنم

3 با پسر مشدیی افتاده سر و کار مرا که به نتوانم ازو ترک سر و کار کنم

4 تا مگر روزی از خانه به بازار آید صبح تا اوّل شب خانه به بازار کنم

1 چونان شدم ضعیف که گر نه سخن کنم در مجلسی ، کسی بنبیند که این منم

2 ور هم سخن کنم ، بجز از ناله نشنوند ز آن رو که همچو نی شده از لاغری تنم

3 مو در بدن به جایِ نخ آمد مرا از آن کز لاغری بدن شده مانند سوزنم

4 از بس نحیف و لاغرو باریک گشته ام ترسم که خویشتن را ناگاه گم کنم

1 گفتم رهینِ مهرِ تو شد این دلِ حزین گفتا حزین دلی که به مهری بود رهین

2 گفتم قرینِ رویِ تو باشد همی قمر گفتا سهیل باشد اگر با قمر قرین

3 گفتم که آفرین به رخِ خوبِ یارِ من گفتا که آفرین به رخِ خوب آفرین

4 گفتم که تُرکِ چشمِ تو دارد به کف کمان گفتا کناره گیر که نارد مگر کمین

آثار ایرج میرزا

4 اثر از قصیده‌ها ایرج میرزا در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصیده‌ها ایرج میرزا شعر مورد نظر پیدا کنید.