4 اثر از قصیده‌ها ایرج میرزا در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصیده‌ها ایرج میرزا شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار ایرج میرزا / قصیده‌ها ایرج میرزا

قصیده‌ها ایرج میرزا

1 ای بر کچلان دهر سرهنگ حق حفظ کند سرِ تو از سنگ

2 ای آکچل، ای ابوالحسن‌خان ای تو وزغ و حسین خرچنگ

3 من چون تو کچل ندیده‌ام هیچ نه در کَن و سولَقان، نه در کَنگ

4 ماهِ فلکی نموده تقلید از زِفتِ سرت به شکل و از رنگ

1 زان همه امّیدها که بودم در دل نیست کنون غیرِ ناامیدی حاصل

2 گفتم هرگز فرامُشم ننماید آن کو هرگز فرامُشش نکند دل

3 بود گُمانم که چون امیر ز تبریز رفت به بختِ سعید و دولت مقبل

4 چامه چو بفرستمش به نامه‌ای از من یاد کند آن امیر نیک خصایل

1 نه عاقل است که دارد در این سرایِ رحیل قصّیر عمرِ خود اندر امید هایِ طویل

2 نهد به گردنِ جان رشته‌ای ز طولِ اَمَل که تا قیامت آن رشته را بود تطویل

3 مَناص جویی از این رشته لاتَ حِینَ مَناص خَلاص خواهی ازین عُقده لاعَلَیکَ سَبیل

4 خوش آن که بگسست این رشتۀ امید ز جان نهاد بر کف تقدیرِ کردگارِ جلیل

1 چونان شدم ضعیف که گر نه سخن کنم در مجلسی ، کسی بنبیند که این منم

2 ور هم سخن کنم ، بجز از ناله نشنوند ز آن رو که همچو نی شده از لاغری تنم

3 مو در بدن به جایِ نخ آمد مرا از آن کز لاغری بدن شده مانند سوزنم

4 از بس نحیف و لاغرو باریک گشته ام ترسم که خویشتن را ناگاه گم کنم

1 دیدم و گفتم نادیده اش انگار کنم دل سودا زده نگذاشت که این کار کنم

2 غیر معقول بود منکرِ محسوس شدن من از این یاوه سُرایی ها بسیار کنم

3 با پسر مشدیی افتاده سر و کار مرا که به نتوانم ازو ترک سر و کار کنم

4 تا مگر روزی از خانه به بازار آید صبح تا اوّل شب خانه به بازار کنم

1 امیر کرد مرا امتحان به خطّ و سخن به روزِ غُرّۀ شَوّال عیدِ روزه شکن

2 به پایمردیِ دانش من امتحان دادم چنان که گفت امیرم که مرحبا اَحسَن

3 ز خطّ و شعر به هر کس غَرامتی برسد از این سپس همه تاوانِ او به گردنِ من

4 دهم به پارسی و تازی امتحان که بسی کشیده ام پی تحصیلِ این دو رنج و مِحَن

1 شکوه بر چرخ برند از دشمن عجبا چرخ بُوَد دشمن من

2 اللّه اللّه به که باید نالید زین ستمگر فلکِ اهریمن

3 همه سر تا پا ، مکر است و فریب همه پا تا سر رنج است و مِحَن

4 گرگِ خونخوارِ هزاران یوسُف بلکه گرگینِ هزاران بیژن

1 مباش ایمن ز کَیدِ چرخِ ریمن که از کَیدش نشاید بود ایمن

2 نماید خانۀ امّید تاریک که سازد هر دو چشمِ آز روشن

3 سؤالِ دادخواهی گر کنی ، کر جوابِ دادخواهی ، باشد الکن

4 نه او را دوستی باشد محقّق نه او را دشمنی باشد مُبَرهَن

1 مُردم از حسرتِ آهورَوِشان و رَمِشان می ندانم به چه تدبیر به دام آرمشان

2 سه ستمگر پسر ایدون به معلِّم خانه هست و صد بنده به هر راهگذر چون جَمِشان

3 نه به تنها من و یک مملکتی شیفته اند باشدی باخته جان شیفته دل عالمشان

4 بچّۀ حوری و غِلمانند این هر سه به لطف نیست انصاف که خوانند بنی آدمشان

1 گفتم رهینِ مهرِ تو شد این دلِ حزین گفتا حزین دلی که به مهری بود رهین

2 گفتم قرینِ رویِ تو باشد همی قمر گفتا سهیل باشد اگر با قمر قرین

3 گفتم که آفرین به رخِ خوبِ یارِ من گفتا که آفرین به رخِ خوب آفرین

4 گفتم که تُرکِ چشمِ تو دارد به کف کمان گفتا کناره گیر که نارد مگر کمین

آثار ایرج میرزا

4 اثر از قصیده‌ها ایرج میرزا در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصیده‌ها ایرج میرزا شعر مورد نظر پیدا کنید.