1 همیشه باد به کام تو گردش گردون قدر ببسته بدین کار تا ابد میثاق
1 حرف و ترکیب ندانم که من از سر تا پای هر کجا دیده برافتاد همه جان دیدم
1 برون ز عالم حس است جان خرده بینان را به غمزه سوی یکدیگر اشارتهای پنهانی
1 چون جان و دلم ز خدمتت نیست جدا اندر نظرت چه قدر دارد بدنی
1 هست امیدم که خاک پای تو گردم بار خدایا بدین امید رسانم
1 کو حیدر هاشمی و کو حاتم طی تا ماتم مردمی و مردی دارند
1 مردم تبریز همچو آب لطیفند شخص بجز از شکل خود در آب نبیند
1 از آن مجلس به صورت گرچه دور است مخوان دورش که جانش در حضور است
1 نانش نه و خلق او را در هر دو جهان مهمان ای دوست چنین باشد ایثار جوانمردان
1 مینویسم پیش جانان نامهای کاشکی من نامه خود بودمی