ای جام لب نگار میدار از همام تبریزی رباعی 25
1. ای جام لب نگار میدار به دست
با او چو خوش آورید این کار بدست
...
1. ای جام لب نگار میدار به دست
با او چو خوش آورید این کار بدست
...
1. ای حور سرشت هیچ چیزت بد نیست
وز حسن تو ماه را یکی از صد نیست
...
1. ما را به امید زندگانی بگذشت
دور از رویت دور جوانی بگذشت
...
1. چون خسته شد از منج لب شیرینت
خونین شد از این غم دل صد مسکینت
...
1. چون زرد شد از رنج گل رعنایت
شد رنج خجل ز روی شهرآرایت
...
1. ای آب لطافت و طرب در جویت
جان زنده کند نسیم کآرد بویت
...
1. ای عرصه تبریز زیانت مرساد
آسیب زمان به مردمانت مرساد
...
1. این سنگ که از آب روان میگردد
پیوسته بسان آسمان میگردد
...
1. بزم از رخت امشب آفتابی دارد
چشم تو به هر گوشه خرابی دارد
...
1. زلفش سر کبر و سرفرازی دارد
زان کشتن عاشقان به بازی دارد
...
1. زلفت که ز ماه تکیهگاهی دارد
انصاف که خوش منصب و جاهی دارد
...
1. معشوق من امشبی وفایی دارد
کارم ز وصال او نوایی دارد
...