23 اثر از غزلیات همام تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات همام تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار همام تبریزی / غزلیات همام تبریزی

غزلیات همام تبریزی

1 خانه امروز بهشت است که رضوان اینجاست وقت پروردن جان است که جانان اینجاست

2 نیست ما را سر بستان و ریاحین امروز نرگس مست و گل و سرو خرامان اینجاست

3 خبری از دل ضایع شدۀ زندانی باز پرسید که آن سرو خرامان اینجاست

4 من ز غیرت شوم آتشکده‌ای گر یابد آگهی خضر که اسکندر خوبان اینجاست

1 این ز آب وخاک نیست که جانی مصور است چشم جهانیان به جمالش منور است

2 گر زان که نسبتش به عناصر همی‌کنند آبش مگر ز کوثر و خاکش ز عنبر است

3 ذکر زبان هر که نظر می‌کند بر او سبحان من یصور و الله اکبر است

4 گل پیش ما مریز و دگر ارغوان میار جانم فدای آن که از این هر دو خوش‌تر است

1 اینک آن روی مبارک که سزای نظر است مه چه باشد که ز خورشید بسی خوب‌تر است

2 روح پاک است مصور شده از بهر نظر ور نه این حسن نه اندازه روی بشر است

3 سخنت آب حیات است و نفس مشک و عبیر هر دو را از لب شیرینْت گذر بر شکر است

4 هر حدیثی که رود پیش هوادارانت بجز افسانه عشق تو همه دردسر است

1 بجز از صورت آراسته چیزی دگر است که آفت اهل دل و فتنه صاحب‌نظر است

2 قد افراشته و روی نکو خواهد دل در تو چیزی است که زین هر دو دلاویزتر است

3 قامت سرو سهی را چه توان گفت ولی قد و بالای تو را خود حرکاتی دگر است

4 همه را میل به زلف و خط و خالی باشد زان ملاحت که تو داری دل ما بی‌خبر است

1 حسن تو را ممالک دل‌ها مسخر است مقبل کسی که وصل تو او را میسر است

2 بر منزل مبارک تو هر که بگذرد گوید که این خلاصه هر هفت کشور است

3 آبش چو کوثر است و چو دُر سنگ ریزه‌ها بادش نسیم عنبر و خاکش معصفر است

4 چشم و دل از مشاهده‌ات بی نصیب نیست نقشت چو بر صحیفه جانم مصور است

1 رویت به هر انجمن دریغ است سرو تو به هر چمن دریغ است

2 جایی که سخن رود ز رویت وصف گل و نسترن دریغ است

3 در دست نسیم صبحگاهی آن زلف پر از شکن دریغ است

4 کس را نرسد حدیث آن لب کان خود به زبان من دریغ است

1 بار دل بر تن نهادن کار ارباب دل است این که عیسی بار خر بر دوش گیرد مشکل است

2 ای عزیزان رهرو راه دلارام است دل چون سبک‌بار است پیش از کاروان در منزل است

3 مرغ عرشی آرزوی آشیان دارد ولی چون کند پرواز تا دربند این آب و گل است

4 اشتیاق روی جانان است جان را در جهان تا نپنداری که در زندان رضوان غافل است

1 مشتاب ساربان که مرا پای در گل است در گردنم ز حلقه زلفش سلاسل است

2 تعجیل می‌کنی تو و پایم نمی‌رود بیرون شدن ز منزل اصحاب مشکل است

3 شیرینی وصال چو بی‌تلخی فراق کس را نصیب نیست ز دوران چه حاصل است

4 چون عاقبت ز صحبت یاران بریدنی‌ست پیوند با کسی نکند هر که عاقل است

1 یار ما محمل‌نشین و ساربان مستعجل است چون روان گردم که زاب دیده پایم در گل است

2 می‌رود من در پیَش فریاد می‌دارم ولیک همچو آواز جرس فریاد ما بی‌حاصل است

3 رو به هر جانب که آرد قبلۀ جان‌ها شود منزلی کانجا فرود آید زمینی مقبل است

4 زیستن بی‌روی تو صورت نمی‌بندد مرا وین تصور خود مرا بیش از فراقش قاتل است

1 تو سلطانی و خورشیدت غلام است نظر جز بر چنین صورت حرام است

2 ورای حسن در روی تو چیزی‌ست نمی‌داند کسی کان را چه نام است

3 اگر جان را بهشتی در جهان هست تویی از نیکوان دیگر کدام است

4 به زیر لب سلامی کرده‌ای دوش همه منزل سلام اندر سلام است

آثار همام تبریزی

23 اثر از غزلیات همام تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات همام تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی