بچه نسبت کنم آن سرو قد دلجو از هلالی جغتایی غزل 25
1. بچه نسبت کنم آن سرو قد دلجو را؟
هر چه گویم، به از آنست، چه گویم او را؟
...
1. بچه نسبت کنم آن سرو قد دلجو را؟
هر چه گویم، به از آنست، چه گویم او را؟
...
1. گه نمک ریزد بخم، گه بشکند پیمانه را
محتسب تا چند در شور آورد می خانه را؟
...
1. ای شوخ، مکش عاشق خونین جگری را
شوخی مکن، انگار که کشتی دگری را
...
1. دیدیدیم ز یاران وفادار بسی را
لیکن چو سگان تو ندیدیم کسی را
...
1. بحمدالله که صحت داد ایزد پادشاهی را
برآورد از سر نو بر سپهر حسن ماهی را
...
1. بنام ایزد، میان مردمان آن تندخو با ما
چه خوش باشد که ما در گوشه ای باشیم و او با ما
...
1. چند نادیده کنی؟ آه! چه دیدی از ما؟
نشنوی زاری ما، وه! چه شنیدی از ما؟
...
1. نمی توان بجفا قطع دوستداری ما
که از جفای تو بیشست با تو یاری ما
...
1. من و بیداری شبها و شب تا روز یاربها
نبیند هیچکس در خواب، یارب! اینچنین شبها
...
1. من همچو گلزار ارم، گل گل ترا رخسارها
وز آرزوی هر گلی در سینه دارم خارها
...
1. ز آب چشم من گل شد، به راه عشق، منزلها
ندانم تا چه گُلها بشکفد آخر ازین گِلها؟
...
1. دلا، ذوقی ندارد دولت دنیا و شادیها
خوشا! آن دردمندیهای عشق و نامرادیها
...