1 اکسیر محبت رخ ما کاهی کرد هجران ستیزه کار، جانکاهی کرد
2 از چرخ بلند، سینه خالی کردن دشوار نبود، ناله کوتاهی کرد
1 در هجر تو ناله سینه فرسایی کرد ابر مژه خون دیده پالایی کرد
2 فرهاد غم تو آهنین بازو بود بیهوده دل صبور خارایی کرد
1 شاخ گل من نظر به خاری نکند رحمی به دل سینه فگاری نکند
2 ترسم نبرد دل از خروشیدن سود ما خوار شویم و ناله کاری نکند
1 دل در غم عشق، کامرانی نکند تا ناله درفش کاویانی نکند
2 با یار گرانباری دل گفتم، گفت بار غم ما به دل گرانی نکند
1 پیوسته دی و تموز دم سردی کرد با دردکشان زمانه بی دردی کرد
2 آه سحر و ناله به جایی نرسید طالع پستی و دهر نامردی کرد
1 یک چند دل از پی تمنا گردید جانم هدف طعنه اعدا گردید
2 گردید ز هر طرف چو راهم بسته راه سر کوی دوست پیدا گردید
1 تا بر لب عاشق می گلگون ناید از دیده نمی شود شط خون ناید
2 خود را به خم باده درانداز حزین هر بار، سبو درست بیرون ناید
1 آمد به برم یار و چه زیبا آمد! آرامش جان ناشکیبا آمد
2 عاری ز خودی شدم، حیاتم بخشید آن کهنه پلاس رفت و دیبا آمد
1 عالی گهران و خوش عیاران رفتند از نقد وفا خزینه داران رفتند
2 بی یار نیم اگر چه بی یار منم من ماندم و غم، چو غمگساران رفتند
1 گفتم که به یاد یار خواهی آمد یا خون شده در کنار خواهی آمد
2 نه زان اثری نه زین نشانِ نظری ای دل، توکجا به کار خواهی آمد؟