در ماتم تو چرا جگر خون از حزین لاهیجی رباعی 1127
1. در ماتم تو چرا جگر خون نشود؟
زین واقعه چون دیده، جگرگون نشود؟
...
1. در ماتم تو چرا جگر خون نشود؟
زین واقعه چون دیده، جگرگون نشود؟
...
1. در عشق، رگ جان گرفتار برند
از شیر وفا، کودک بیمار بُرند
...
1. این شور نه آن لعل شکرریز فکند
جادوی نگاهِ معجزآمیز فکند
...
1. در ماتم تو شیون دلهاست بلند
با یاد تو، آهِ سینه فرساست، بلند
...
1. در ماتم تو، ملک و ملک شیون کرد
گردون کفن کبود در گردن کرد
...
1. دل می بری و خبر نداری که چه شد
زهرم دهی و به رو نیاری که چه شد
...
1. دل در غم هجر، بی قراری هاکرد
وین دیدهٔ طوفان زده زاریها کرد
...
1. اول نگه تو فتنه انگیز نبود
بر هم زن هنگامهٔ پرهیز نبود
...
1. آنجا که رسوم ما و من برخیزد
ناسازی شیخ و برهمن برخیزد
...
1. هر جلوه که آن نرگس عیار کند
خوبان طراز را دل افگار کند
...
1. سامانی و ثروتی نشد جمع، چه شد؟
بازیچهٔ دولتی نشد جمع، چه شد؟
...
1. شاهنشهی خلق جهان نتوان کرد
حمّالی این بار گران نتوان کرد
...