1 تا چند زمانه فتنه اندوز شود؟ هر گوشه، کمانِ کین سیه توز شود؟
2 زیبد که جهانیان به پشمی نخرند ملکی که به کامِ پوستین دوز شود
1 عاقل تحصیل علم بیجا چه کند؟ در خرکده زمانه، دانا چه کند؟
2 خواهی که به عیش بگذرد، زر به کف آر معشوقهٔ نان، قُلْتُ و قُلنا چه کند؟
1 تیغم به زبون کشی چو مانوس نبود در قبضهٔ قدرتم جز افسوس نبود
2 زنگار گرفته گر ببینی چه عجب؟ شمشیر زدن به گربه ناموس نبود
1 دنیا طلب دنی، به دنیا ارزد مفتون تمنا به تمنا ارزد
2 در عالم ایجاد ندیدیم حزین چیزی که به دلبستگی ما ارزد
1 از عکس رخ تو، گلستان پیدا شد وز سایه تو، سرو روان پیدا شد
2 خود جمله جهان صورت یکتایی توست از هر دو کف تو، بحر و کان پیدا شد
1 در راه طلب، ناله هواخواهی کرد دل همرهی آه سحرگاهی کرد
2 زد قاصد شوق دست و پایی که نداشت دامان وصال یار، کوتاهی کرد
1 با کعبه چه کار اگر معاشی ندهند؟ مهمانی زنده، مرده لاشی ندهند
2 زان گشته به کربلا مجاور، زاهد کاندر سر گور شمر، آشی ندهند
1 بربندی اگر به خون کمر را چه شود؟ لعلی کنی آبگون گهر را چه شود؟
2 در سینه فتاده بار غم بر سر هم برداری اگر تو بار سر را چه شود؟
1 در ماتم تو چرا جگر خون نشود؟ زین واقعه چون دیده، جگرگون نشود؟
2 آید چو ز دشت کربلا یاد، حزین عاقل به کدام حیله مجنون نشود؟
1 در عشق، رگ جان گرفتار برند از شیر وفا، کودک بیمار بُرند
2 نام سر زلف یار، سودازدگان در دیر مغان برند و زنّار بُرند