ابر آمد و سینه را به از حزین لاهیجی رباعی 1139
1. ابر آمد و سینه را به کهسار نهاد
گلگون بهار، پا به گلزار نهاد
...
1. ابر آمد و سینه را به کهسار نهاد
گلگون بهار، پا به گلزار نهاد
...
1. خنگ تو به کوهِ عالی ارکان ماند
ور موج عرق زند، به عمّان ماند
...
1. بلبل به نوای آشنا می نازد
گلشن به دم پاک صبا می نازد
...
1. بر پای بت، از نیاز پیشانی زد
ناقوس فرنگ، در صنم خوانی زد
...
1. از گوشهٔ عزلتم جدا نتوان کرد
وز فقر، به دولتم جدا نتوان کرد
...
1. غیر از کف خالی که ز ما بر جا ماند
دیگر ز سبکروان، چه در دنیا ماند؟
...
1. بر تیره شب من که دل و جان گرید
چون شمع لبم خندد و مژگان گرید
...
1. عالی گهران، بنده نژادان منند
خونین جگران، مایه کسادان منند
...
1. در دهر، به مستعار آلوده مگرد
هرگز به دی و بهار، آلوده مگرد
...
1. گر نوح و دعای غرق، این دم می شد
دنیا یک دم به کام آدم می شد
...
1. هرگه سخنی برلب اظهار رسد
بی مایه عزیزیش، طلبکار رسد
...
1. افسرده دمان عهد ما، رشک یخند
با خلش ؟ میخ نعل بند زنخند
...