1 مطرب مگذار دم، نی و چنگ بیار از یار، پیامی به دل تنگ بیار
2 سوی قفس ای باد سحرگه، خبری از حلقهٔ مرغان شباهنگ بیار
1 ای سوخته جان سپند، یاد تو به خیر وی دردکش نژند، یاد تو به خیر
2 آوارهٔ کیستی؟ کجایی؟ چونی؟ آه ای دل مستمند، یاد تو به خیر
1 گر ترک کم و بیش کنی اولی تر خو با دل درویش کنی، اولی تر
2 تا چند دوی بر درِ دونان پی وام؟ وام از شکم خویش کنی اولی تر
1 از خصمی روزگار بی مهر و تمیز تا چند زنیم سینه بر خنجرِ تیز؟
2 نی ناخن تدبیر و نه بازوی ستیز نه جای شکیبایی و نه پای گریز
1 مردانه حزین از سر دنیا برخیز زین کهنه دمن، تو ای مسیحا برخیز
2 تنها تو درین انجمنی بیگانه برخیز ازین میانه، تنها برخیز
1 خونم به کرشمه، ای جفاکیش مریز الماس به زخم جگر ریش مریز
2 در ساغر خون دل که نذر لب توست ترسم که شود شور، نمک بیش مریز
1 در راه خطیری که نشیب است و فراز کورانه به پای خفتهٔ خویش مناز
2 تو مور ضعیف و صید معنی ست شگرف مگشا پر پشّه را به جولانگه باز
1 از هند نجس، نجات می خواهم و بس غسلی به شط فرات می خواهم و بس
2 مرگی که بود به کام دل در نجف است از بهر همین حیات می خواهم و بس
1 از ظلمت هندِ سفله انگیز مترس وز تیرگی شب ای سحرخیز مترس
2 هرگز باکی ز خصمی هند مدار نامرد نیی، زحملهء حیز مترس
1 بخرید یکی خواجه، غلامی به هوس پرسید از آن بنده ی پاکیزه نفس
2 کآیی به چه کار تا همانت سپرم؟ گفتش که همین به کار آزادی و بس