1 آنی که سر از سجدهٔ کوی تو نتافت نه روم و نه روس
2 بر قامت عزتت فلک حله نبافت جز اطلس و توس
3 مرغ دل ما دانهء وصل تو چشید امّا به شبی
4 یکبار کرم کردی و تکرار نیافت چون تخم خروس
1 این خرقهٔ پر زرق و ردای سالوس ای دل به کجا برم؟ کزو به ناقوس
2 ازکشتهٔ خود به کف درین دشت سراب جز آبلهٔ دانه ندارم، افسوس
1 تا چند به چنگ غم پنهانی خویش روزی به شب آرم از گرانجانی خویش؟
2 یک شب خواهم به کام دل شرح دهم با زلف تو، احوال پریشانی خویش
1 صوفی برخیز، باده صافیست بکش خم گر نبود پیاله کافیست، بکش
2 بستان و بنوش هر چه ساقی دهدت در ساغر اگر وعده خلافیست، بکش
1 ای عوج زمانه، قد چالاک بکش گردن به عروج قبهٔ خاک بکش
2 بی قوت چرا نشسته ای بسته دهان برخیز سری به ک.ن افلاک بکش
1 ای صورت و معنی تو را پستی فرض از طبع، قد تو کو تهی برده به قرض
2 کوتاه تری یک گره از خایه به طول با خایه برابری ولیکن در عرض
1 پنهان به سیه خانهٔ حرف است نقط با آنکه ز نقطه شد پدید آن همه خط
2 یک نقطهٔ توحید درین دایره هاست گر مردمک دیده نیفتد به غلط
1 تا عشق فکند در دلم تاب چو شمع یک لمحه ندید دیدهام خواب چو شمع
2 فریاد ز مشرب سمندر زادم زآتش رگ جان من خورد آب چو شمع
1 آسوده تویی چو سرو و سوسن در باغ من سوخته ام به هجرت ای چشم و چراغ
2 داری دلی از فکر اسیران فارغ دارم ز غم تو داغ دل بر سر داغ
1 چون عشق کشید تیغ هیجا ز غلاف تسلیم فکند سر، که این گوی و مصاف
2 هرگز دلم از عشق نیامد به ستوه سنگین نبود سایه سیمرغ به قاف