مشکین خط دوست را ز سنبل از سید حسن غزنوی رباعی 25
1. مشکین خط دوست را ز سنبل ننگ است
پیش سخنش نو ای بلبل چنگ است
1. مشکین خط دوست را ز سنبل ننگ است
پیش سخنش نو ای بلبل چنگ است
1. در ده پسرا می که چمن را تاب است
آن می که گل نشاط را مهتاب است
1. بر مه نقط از مشک سیه باری چیست
با توبه به یک جای گنه باری چیست
1. بر روی تو از هلاک جانم غم نیست
با یاد تو آب دیدگانم کم نیست
1. از فتنه چشم تو خور و خوابم نیست
جز طاق دو ابروی تو محرابم نیست
1. شبها ز تو در سرم چه سوداست که نیست
وز هجر تو بر من چه ستمهاست که نیست
1. بی عارض چون سیم توام سنگی نیست
زین آمدنم جز به تو آهنگی نیست
1. تا مریم وقت شد هوا جوی بهشت
گشتند فرشتگان دعا گوی بهشت
1. در آب دو چشمم همه عکس رخ تست
خاکم کردی بر آتش هجران چست
1. گر باز بیایم به مراد خویشت
و اقبال رساند به من درویشت
1. در بند نیاید به کمند انصافت
گوئی که به جان کند گزند انصافت
1. بی یاد تو نرگس، قدح زر نگرفت
بی نقش تو لاله، رنگ آذر نگرفت