11 اثر از قصاید در دیوان اشعار سید حسن غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار سید حسن غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار سید حسن غزنوی

1 هر نسیمی که به من بوی خراسان آرد چون دم عیسی در کالبدم جان آرد

2 دل مجروح مرا مرهم راحت سازد جان پر درد مرا مایه درمان آرد

3 گوئی از مجمر دل آه اویس قرنی به محمد نفس حضرت رحمان آرد

4 بوی پیراهن یوسف که کند روشن چشم باد گوئی که سوی پر غم کنعان آرد

1 همایون رایت اعلی همی رأی سفر دارد ز یکسو هم عنان فتح و ز دیگر سو ظفر دارد

2 مبارک تخت او اوج فلک را در کنار آورد خجسته باز چتر او جهان را زیر پر دارد

3 خداوند جهان بهرام شاه آن خسرو صفدر که ملک عزم و حزم او بسی تیغ و سپر دارد

4 جهان پر دل از طبع جوادش کام دل یابد سپهر سرکش از قدر بلندش تاج سر دارد

1 خدای عز و جل با خدایگان آن کرد که هرگز آنرا والله شکر نتوان کرد

2 مقر دولت باقیش قطب گردون ساخت حضیض همت عالیش اوج کیوان کرد

3 گذار دیده او را بصیرت دل داد لطیف صورت او را نمونه جان کرد

4 گذار دیده او را بصیرت دل داد لطیف صورت او را نمونه جان کرد

1 ملک و دین شاهنشه از رای همایون پرورد شمس را در سایه چتر همایون پرورد

2 خسرو جمشید فر بهرامشه کز یک نظر گر بخواهد از غلامان صد فریدون پرورد

3 نیک خواهش را فلک تا قصر عیسی برکشد بدسگالش را زمین در حجر قارون پرورد

4 ناوک غدار او دل‌ها به حجّت خون کند خامه جادوی او جان‌ها به افسون پرورد

1 هم اکنون باز نقاش طبیعی خامه بر گیرد ز نقش عالم آرایش جهان زیب دگر گیرد

2 گهی بر آب تر از ابر زنگاری زره دوزد گهی از لاله تیغ کوه شنگرفی سپر گیرد

3 سحاب پر زنم چشم نبی بی پسر گردد نسیم صبحدم رسم رسول بی پدر گیرد

4 صبا نقاش و عطار است پنداری که پیوسته چو نقاشی به پایان برد عطاری ز سر گیرد

1 جانا حدیث عشق چه گویی کجا رسد آیا بود که نوبت وصلت به ما رسد؟

2 تا من کیم که صافی وصلت کنم طمع اینم نه بس که دُردیِ دَردت به ما رسد؟

3 خاک درت به دیده رسد بی گزاف نیست هرگز چنان سزا به چنین ناسزا رسد

4 رنجت به دل رسید دریغ ای صنم دریغ رنج تو جز به جان عزیزم چرا رسد

1 این منم یارب که چرخم سوی اختر می کشد چشمه روشن ز خاک تیره ام بر می کشد

2 این منم یارب که از خاکم سوی بالا چو آب دور این گردنده دولاب مدور می کشد

3 این منم کاختر بصد خواری مرا بر در گذاشت بازم اکنون با هزاران ناز در بر می کشد

4 در زمین هر لحظه چون قارون فروتر می شدم چون مسیحم هر دم اکنون چرخ برتر می کشد

1 روی تو به ماه آسمان ماند قد تو به سرو بوستان ماند

2 گر سایه برگ گل فتد بر تو بر عارض نازکت نشان ماند

3 وقتی که رخ تو پرده بر گیرد از شرم نه گل نه گلستان ماند

4 طاوس ملایکه ز نو شاید گر چون عنقا در آشیان ماند

1 وقت آن است که مستان طرب از سر گیرند طره شب ز رخ روز همی برگیرند

2 مطربان را و ندیمان را آواز دهید تا سماعی خوش و عیشی به نوا در گیرند

3 راویان هر نفسی تهنیتی نو خوانند مطربان هر کرتی پرده دیگر گیرند

4 سر فریاد نداریم پگاه است هنوز یک دو ابریشم شاید که فراتر گیرند

1 چشمم چو بر سر گل و گلزار می‌رود اندیشه در پی دل و دلدار می‌رود

2 در وقت نوبهار سوی جلوه‌گاه گل از خار کمتر است که بی‌یار می‌رود

3 در گلستان هر آنکه رود بی‌جمال دوست بالله که بهر سرزنش خار می‌رود

4 جانا بیار باده که مرغان باغ را بی‌جام بر سماع تهی بار می‌رود

آثار سید حسن غزنوی

11 اثر از قصاید در دیوان اشعار سید حسن غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار سید حسن غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.