از باد صبا دلم چو بوی تو گرفت از مجد همگر رباعی 241
1. از باد صبا دلم چو بوی تو گرفت
بگذاشت مرا و جستجوی تو گرفت
...
1. از باد صبا دلم چو بوی تو گرفت
بگذاشت مرا و جستجوی تو گرفت
...
1. دی بر سر ره چو دلستانم می رفت
هوش از تن و طاقت از روانم می رفت
...
1. دی شاه بتان با رخ رنگین می رفت
بی اسب پیاده نغز و شیرین می رفت
...
1. چشمت کم ما گرفت بیگانه صفت
عشق تو مرا بسوخت پروانه صفت
...
1. با تو سخنی که بی زبان جانم گفت
نشنیدی و با زبان نمی دانم گفت
...
1. رفتم به سفر چو بود دوری کامت
جستی تو ز دام ما و ما از دامت
...
1. بس بار بلا به جان کشیدم ز غمت
ای راحت جان به جان رسیدم ز غمت
...
1. ای من به فدای آن تن چون سمنت
آلوده به خون من زه پیرهنت
...
1. بشکست دلم زان دل چون سندانت
گریان شدم از عشق لب خندانت
...
1. ای دور فلک نتیجه دورانت
وی گوش ظفر ز شیهه یکرانت
...
1. یکچند به آوازه بدم مفتونت
نادیده به آواز شدم مجنونت
...
1. ای خصم مدان رفتنش ا زنفرینت
بد مهری دنیا مشمار از کینت
...