آثار مجد همگر

صفحه 4 از 10
10 اثر از غزلیات در دیوان اشعار مجد همگر در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار مجد همگر شعر مورد نظر پیدا کنید.

غزلیات در دیوان اشعار مجد همگر

1 ترا تا دل بسان سنگ باشد مرا هم دل بدینسان تنگ باشد

2 منم کز نام عشقت فخر دارم ترا تا کی ز نامم ننگ باشد

3 چه گوئی وقت صلح ما نیامد بگوی آخر که تا کی جنگ باشد

4 به رهواری پذیرفتیم عذرت چه می دانم که عذرت لنگ باشد

1 در چنین عشق مرا برگ تن آسانی نیست کس بدین بیکسی وبی سروسامانی نیست

2 تا پریشانی زلف تو بدیده ست دلم دل مانند دل من به پریشانی نیست

3 تا تو در راه دلم چاه زنخدان کندی هیچ دل نیست که در چاهی و زندانی نیست

4 بر ستیزد دل شوریده و دیوانه من کار زلف تو به جز سلسله جنبانی نیست

1 دلی که با غم عشق تو همنشین گردد نه ممکن است که با خوشدلی قرین گردد

2 به تلخ عیشی تن در دهد هر آندل کو به عشوه لب شیرین تو رهین گردد

3 چو سایه هر که به دنبال تو رود ناچار به سر دوان و سیه روز و رهنشین گردد

4 هر آنکه با کمرت درمیان نهد غم دل رخش بسان قبای تو پر ز چین گردد

1 شکری نیئی شکر کو چو تو خوش دهان ندارد قمری نئی قمر کو شکرین زبان ندارد

2 به خوشی و دلستانی به دو هفته ماه مانی نه که ماه آسمانی لب درفشان ندارد

3 به کشی و سر فرازی به مثال سرونازی نه که سرو با درازی قدمی روان ندارد

4 بنشان به آب لعلت ز دل من آتش غم به نشان آنکه گفتی دهنم نشان ندارد

1 خیال روی تو یکباره برد خواب مرا درنگ وصل تو افکند در شتاب مرا

2 متاب روی ز من دلبرا و زلف متاب که تاب زلف تو در تب فکند تاب مرا

3 اگر بر تو دهد میوه بهشت چرا چو نار دوزخ دایم دهد عذاب مرا

4 لب تو چشمه خضر است چند خواهی داد به وعده وعده خوش عشوه سراب مرا

1 یا جانم ازین قالب دلگیر برآرید یا کامم از آن دلبر کشمیر برآرید

2 تا فاش شود قصه دیوانگی ما یک روز مرا بسته به زنجیر برآرید

3 گر کافر مطلق نیم آدینه به بازار در روی من آوازه تکبیر برآرید

4 بر شارع ره با می و معشوق نشینید و آواز نی ونوش و ده وگیر برآرید

1 گر یاد رنگ رویت در بوستان برآید بس نعره های بلبل کز گلستان برآید

2 تا جلوه تو بیند طاووس وار هر صبح باز سپید مشرق از آشیان برآید

3 رویت به طنز هر شب چون بر قمر بخندد احسنت ماه و پروین از آسمان برآید

4 روزی اگر خرامان آئی ز خانه بیرون بس نازنین خانه کزخان و مان برآید

1 آن دل که جو جانش داشتم نیست صبری که بر او گماشتم نیست

2 زلف تو ز درج سینه دل بربود لابد چو نگه نداشتم نیست

3 باری دل تو نگاهدارم کآن نقش کز او نگاشتم نیست

4 چون شمع به جز ز سوز هجرت امید حیات چاشتم نیست

1 ای که بی چشم تو چشمی چشم من جز تر ندید هیچ چشمی از چشم تو نیکوتر ندید

2 ز آرزوی چشم تو چشم رهی یک چشم زد جز به چشم شوخ چشمی چشمه سار خور ندید

3 چشمه نوش تو دارد چشمه حیوان ولیک چشم من زان چشمه جز چشمی پر از گوهر ندید

4 با خیال چشم تو رضوان که چشم جنت است حور در چشمش نیاید چشمه کوثر ندید

1 غم عشق تو یکدمم کم نیست مونسم بی رخ تو جز غم نیست

2 در تو یک جو وفا نماند و هنوز عشق تو ز آنچه بد جوی کم نیست

3 در جهان تا غم تو پای نهاد یک دل شاد خوار و خرم نیست

4 صبر با عشق من ندارد پای عشق با صابری مسلم نیست

آثار مجد همگر

10 اثر از غزلیات در دیوان اشعار مجد همگر در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار مجد همگر شعر مورد نظر پیدا کنید.