دروغ گفته ام ار گفته ام شدم ز از مجد همگر غزل 48
1. دروغ گفته ام ار گفته ام شدم ز تو دور
خلاف کرده ام ار کرده ام دل از تو نفور
1. دروغ گفته ام ار گفته ام شدم ز تو دور
خلاف کرده ام ار کرده ام دل از تو نفور
1. نه جان در کار عشقت کردم آخر
نه مهرت را به جان پروردم آخر
1. ای ز بوس تو نقل من بسیار
وزکنار تو کار من چو نگار
1. دلبرا بر کش نوا با ناله زارم بساز
چنگ در برگیر و آهنگی که من دارم بساز
1. ای بیحذر ز سوز من بیخبر بترس
بیداد و جور کم کن و از دادگر بترس
1. دلم خرید غم و جان فشاند در قدمش
گرش دمی نخورد غم شود گسسته دمش
1. کس نیست زین صفت که منم در بلای عشق
چون من مباد هیچ کسی مبتلای عشق
1. ای زلف تو آشیانه دل
روی تو نگارخانه دل
1. تا کی من از فراق تو رنج و بلابرم
تا چند در هوای تو جور و جفا برم
1. دلم خون گشت و دلداری ندارم
غمم خون خورد و غمخواری ندارم
1. بیا متاب ار زلف پرتابت بگیرم
مجوش ار جزع پرجوشت ببوسم
1. گر شبی بر لب شیرین تو فرمان بدهم
جان شیرین به سرت کز بن دندان بدهم