نه وصل تو می دهد پناهم از مجد همگر غزل 60
1. نه وصل تو می دهد پناهم
نه برخیزد غمت ز راهم
...
1. نه وصل تو می دهد پناهم
نه برخیزد غمت ز راهم
...
1. ز عشقت سینه پر سوز دارم
دلی از درد مهرت روز دارم
...
1. می گلرنگ دوست میدارم
نالهٔ چنگ دوست میدارم
...
1. یارب آن روی است یا صبح است یا ماه تمام
یارب آن زلف است یا شام است یا از مشک دام
...
1. بلای دل بسی دارم دوای دل نمیدانم
بلای دل مرا روزی بریزد خون همی، دانم
...
1. چه میل است این که من سوی تو دارم
چه عشق است این که بر روی تو دارم
...
1. به جان تو که به جان رهی نگاه مکن
به حال خود نگر و حال من تباه مکن
...
1. امید از وصل تو نتوان بریدن
کمان عشق تو نتوان کشیدن
...
1. جانا به صبوح خرمی کن
با ما به نشاط همدمی کن
...
1. صبح است یا نور قمر یا آینه یا روست آن
شام است یا مشکین زره یا غالیه یا موست آن
...
1. مردمان گوش کنید انده تنهائی من
رحمت آرید دمی بر دل شیدائی من
...
1. چو تو دلبر به زیبائی به عالم در که دید ای جان
چو من عاشق به شیدائی به گیتی کس شیند ای جان
...