8 اثر از غزلیات عبدالقادر گیلانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عبدالقادر گیلانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار عبدالقادر گیلانی / غزلیات عبدالقادر گیلانی

غزلیات عبدالقادر گیلانی

1 داد مرا جان تو باده ای از جان خویش کفر مرا کرد گوهر ایمان خویش

2 حضرت او نیم شب گوید کای بوالعجب هیچ مکن آشکار ،پنهان خویش

3 گرچه تو آلوده ای ،بنده ما بوده ای بنده ندارد پناه جز در سلطان خویش

4 گر تو بگوید کسی ،کرده ای عصیان بسی رحمت بسیار من ،گوید برهان خویش

1 از خان و مان آواره ام از دست عشق از دست عشق سرگشته و بیچاره ام از دست عشق از دست عشق

2 ای کاشکی بودی عدم تا بازرستی از عدم من سوزم از سر تا قدم از دست عشق از دست عشق

3 پرورده کردم خان و مان سرگشته ام گرد جهان گشتم ضعیف و ناتوان از دست عشق از دست عشق

4 هرنیمه شب از گلخنی تا روز سازم مسکنی چون گلخنی شد این دلم از دست عشق از دست عشق

1 ای غبار خاک کویت سرمه چشم فلک ای به تو محتاج خلق هر دو عالم یک به یک

2 یا رسول الله توئی کان ملاحت پرکمال کزتو باید برد خوبان دو عالم را نمک

3 هرکه او امروز مالد روی بر خاک درت آن مبارک روی فردا کی درآید در فلک

4 شام سبحان الذی اسری بعبده شد سوار بر بُراق راهوار برق همچون تیز تک

1 نامه ای دارم از شب سیه تاریک رنگ با وجود از تو نیم نومید یارب هیچ رنگ

2 از سیه روئی محشر یادم آمد نیمه شب روی زرد خویش را کردم به اشک سرخ رنگ

3 یک نظر سوی مس قلب پلیدی کار من تا نماند در دل زنگار خورده هیچ رنگ

4 یا رب این بار امانت بس گران است چون کنم مرکبم از حد فزون بیطاقت و زار است و لنگ

1 مونسم یار است اندر تنگنای گور تنگ عاشقان ، در دوجهان ما را بس است این نام و ننگ

2 آتش دوزخ بسوزد از حرارتهای عشق عاشق سوزان کند در دوزخ ار یک دم درنگ

3 آن چه نوری بود آیا کو به کوه طور تافت رفت از او موسی ز هوش و پاره پاره گشت سنگ

4 هیچ دانستی که با یونس در این دریا چه کرد کاو رفیق و مونس او بود در بطن نهنگ

1 کی بود آیا که بنمائی جمال با کمال زنده گردند ماهیان مرده از آب زلال

2 درقیاما حشر را حاجت به نفخ صور نیست بگذرد بر کوی خلقی مژده کوی وصال

3 در جهنم خوش توان بودن اگر یکبار تو در همه عمر آئی و پرسی و گوئی چیست حال

4 گر در این زندان تو با مائی ،نگشتم من ملول گر در آن زندان به ما باشی کجا باشد ملال

1 تیر او پیوسته میخواهم که آید سوی دل لیک میترسم، شود پیوسته در پهلوی دل

2 دل ز من گم گشت اکنون روزگاری شد که غم گرد کویش دربدر گردد به جست و جوی دل

3 گل رخان را باید از غنچه وفا آموختن کو به بلبل تا دم آخر نماید روی دل

4 گر سگ کویش کند دیوانگی نبود عجب چون دل من همدمش بود و گرفته خوی دل

1 به غیر از سایه در کویت کسی محرم نمی‌یابم کنون روزم سیه شد آنچنان کان هم نمی‌یابم

2 چو مجنون آهوی صحرا از آن رو دوست می‌دارم که بوی مردمی از مردم عالم نمی‌یابم

3 برو این ماتم و شیون بر ارباب عشرت کن که غیر از لذّت و شادی من از ماتم نمی‌یابم

4 مگر آن مایه شادی بود غمگین که بی‌موجب دل شوریده خود را دگر خرّم نمی‌یابم

1 غلام حلقه بگوش رسول ساداتم ره نجات نموده حبیب آیاتم

2 کفایت است ز روح رسول و اولادش همیشه در دو جهان جمله مهمّاتم

3 زغیر آل نبی اگر حاجتی طلبم روا مباد یکی از هزار حاجاتم

4 دلم ز حبّ محمّد پر است و آل مجید او گواه حال من است این همه حکایاتم

1 ای خوش آن روزی که در دل مهر یاری داشتم سینه ای پرسوز چشم اشکباری داشتم

2 یادباد آنگه که فارغ بودم از باغ و بهار درکنار از اشک گلگون لاله زاری داشتم

3 کور بادا دیده بختم خوش آن روزی که من دیده بر راه سمند شهسواری داشتم

4 باز رو گردانی از من چونکه آیم سوی تو آخر ای پیمان شکن با تو قراری داشتم

آثار عبدالقادر گیلانی

8 اثر از غزلیات عبدالقادر گیلانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عبدالقادر گیلانی شعر مورد نظر پیدا کنید.