1 بر من ز تمنای دل کامپرست افتاده ز بس شکست بر روی شکست
2 هرگاه که خون شود دلم شاد شوم شاید که به خون دل ز خون شویم دست
1 ........... ...........ست
2 تا سرزده از شمع چنین بیادبی پروانه ز عشق شمع وا سوخته است
1 قدسی همه کارت اثر نفس و هواست این بیخردی ز کودکی یا سوداست
2 روزی که به دست تو رسد نامه جرم آن روز کنی فرق ز دست چپ، راست
1 آیند اگر به مصلحت با هم راست آمیزش عشق با خرد حرف کجاست
2 هرچند که جوشند به هم در یک پوست در بیضه همان سفیده از زرده جداست
1 جان زنده بود به عشق تو به جاست بر ذره ز آفتاب، بس منتهاست
2 هر جزوی را وصول کل، کل دارد آن قطره که پیوست به دریا، دریاست
1 از نادانی، کس نفتد در کم و کاست دانایی ما بلای جان و دل ماست
2 تا دست چپ و راست ز هم دانستم غم بر سر غم میرسدم از چپ و راست
1 رخسار تو هر کجاست، صبح طرب است گر شام غمی ره برد آنجا، عجب است
2 آنجا که سر زلف دراز تو نشست پاس نفس صبح، کمال ادب است
1 نیشی که خورد بر دل مجروح کجاست دردی که ازو تازه شود روح کجاست
2 طوفان بلا بر سرم آورد خرد ای عشق بگو سفینه نوح کجاست
1 مردم ز فراق منزل یار کجاست در شهر، دواشناس بیمار کجاست
2 ای آن که ز چارسوی عشق آمدهای بنمای به من دکان عطار کجاست
1 آن دلبر ناپدید خودکام کجاست آن پردهنشین شهره ایام کجاست
2 باشد همهجا و نیست جایش پیدا گویید که آن جان دلارام کجاست