1 ای صبح امید، آفتاب تو کجاست وی ساقی انصاف، شراب تو کجاست
2 مردیم و هنوز چشم حسرت نگران ای دیده ناغنوده خواب تو کجاست
1 ای گلشن سودا، گل داغ تو کجاست ای انجمن گرم، چراغ تو کجاست
2 گر پیدایی، این همه پنهانی چیست ور پنهانی، بگو سراغ تو کجاست
1 دنیا افزون بود وگر کم، هیچ است جز دوست، مطالب دو عالم هیچ است
2 گویند دمیست زندگی، دریابش دریافتمش، دمیست کان هم هیچ است
1 جز ذکر خدا هر آنچه گویی هیچ است جز شرع نبی رهی که پویی هیچ است
2 تا یک دو سه روز اختیاری داری نیکویی کن که جز نکویی هیچ است
1 محرومیام از صحبت احباب بس است بیتابیام از آه جگرتاب بس است
2 تا چند دهد هجر، دلم را مالش؟ ای بخت بمال دیده را خواب بس است
1 گر عشق مرا شود خریدار بس است ور غم بودم مونس و غمخوار بس است
2 ای آن که مراد دو جهان میطلبی این از تو و آن از تو مرا یار بس است
1 قدسی غم عشق، همنشین تو بس است داغ ستم دوست، قرین تو بس است
2 ای داغ، تو هم دگر چه خواهی کردن ملکی چو دلم زیر نگین تو بس است
1 نوروز رسید و باده ناب خوش است وز باده و گل، مجلس احباب خوش است
2 گر یار موافقت کند موسم گل در باغ، شراب و گشت مهتاب خوش است
1 چون شمع به سوختن کنی خوی، خوش است دایم ز پی شعله تکاپوی خوش است
2 از سوز منال چون دم از عشق زدی آری سوزند هرچه را بوی خوش است
1 آن را که به مقصود رهی در پیش است خرسند به مقصود رسان از خویش است
2 چون راهروی ز کاروان دور افتاد مشتاق به کاروان ز منزل بیش است