در کشور هفت عضو دل سلطان از قدسی مشهدی رباعی 109
1. در کشور هفت عضو دل سلطان است
این دعوی را چه حاجت برهان است
...
1. در کشور هفت عضو دل سلطان است
این دعوی را چه حاجت برهان است
...
1. جان در تن مرد، حجت یزدان است
بر ذات صمد، هر احدی برهان است
...
1. پرهیز ز درد، کار بیدردان است
بیم از کشتن، شیوه روزردان است
...
1. هرجا که جمال یار پرتوفکن است
نیکوست، اگر خلوت اگر انجمن است
...
1. تا شاهد عشق تو در آغوش من است
بر چرخ، هلال، حلقه در گوش من است
...
1. زاهد گوید که زهد و طامات به است
صوفی گوید کشف و کرامات به است
...
1. از هر دو جهان مرا وصال تو به است
وز هرچه گمان برم خیال تو به است
...
1. یاد تو مقیم دل آگاه به است
ور سوی تو هر دل نبرد راه، به است
...
1. جز درد، دلم هیچ نیندوخته است
از داغ جگر چراغم افروخته است
...
1. از روز ازل غنی غنا خواسته است
درویش، سر کوی فنا خواسته است
...
1. با مهر تو هر جان به تنی آینه است
هر برگ گلی به گلشنی آینه است
...
1. از بوی حسد هرکه دماغش فردست
رشکش نبود، وگر بود بیدردست
...